صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۵:۰۱ - ۲۴ فروردين ۱۳۹۴

واکنش فیس‌بوکی یک پزشک به سریال طنز مهران مدیری؛ پزشکی مقدس نیست اما نگاه یکسویه عوام فریبی است !

یک پزشک در صفحه فیس‌بوک خود با اشاره به انتقادهای صدا و سیما از پزشکان و سریال طنز درحاشیه درباره آثار و تبعات ایجاد بی اعتمادی بین بیمار و پزشک یادداشت خواندنی‌ای منتشر کرده است.
کد خبر : 12525

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، دکتر امیر افراز فلاح، فارغ التحصیل دانشگاه علوم پزشکی تهران که در مجتمع بیمارستانی امام خمینی تهران مشغول به فعالیت است در یادداشتی با عنوان «​در حاشیه آتشی که صدا و سیما بر افروخت» نوشت:


مدتی‌ست که بحث انتقاد از پزشکان و واکنشهای آنها سوژه اصلی بسیاری از رسانه ها شده است. اینکه چطور یک سریال طنز توانسته تا این اندازه به خبری داغ و تیتری درشت برای رسانه ها تبدیل شود، حکایت غریبی است که می کوشیم تا اندازه ای در این نوشته به آن بپردازیم.


پیش از هر چیز باید به این نکته مهم اشاره کرد که پزشکان هم جزیی از جامعه ایرانی به شمار می روند و خصایل و ویژگی های آنها هم جدای از دیگر اعضای جامعه نیست. تجربه نشان داده هر بار که انتقاد یا حتی طنزی درباره یک قشر، قوم یا حرفه ایرانی مطرح شده، بلافاصله شاهد واکنش های شدید و خشم آلودی از سوی آنها بوده ایم. با وجود آنکه بسیاری از اقشار تحصیل کرده این کشور، انتقاد از دولت یا مسوولین بالادست را حق مسلم خود می پندارند اما زمانی که نوبت خود آنها شود، به سرعت تحمل و بردباری را کنار گذاشته و با خشم و عصبانیت، هر گونه نقدی را مخرب و یا مغرضانه می خوانند. بدیهی است که بخش قابل توجهی از واکنش های پزشکان را می توان به این فقر تحمل و فقدان بردباری نسبت داد.








برخلاف بسیاری اعتقادی به قداست هیچ صنف و تشکل و حتی اندیشه ای ندارم. نه پزشکی را مقدس و برتر می دانم نه هیچ صنف دیگری را.

این همان نکته ای است که در مقابل اعتراض پزشکان، در روزهای اخیر به کرات شنیده شده و این جامعه تحصیل کرده بابت انتقاد ناپذیری اش مرتبا شماتت شده است. من هم چنان که در بالا آوردم، باور دارم که این شماتت ها تا اندازه ای صحیح است اما به نظر، ساده اندیشی است اگر تمام این واکنشها را به همین یک علت نسبت دهیم.


به نظر می رسد که دلایل و سوابق دیگری هم وجود دارند که در شکل دهی به این واکنش موثر بوده اند. به یاد داشته باشیم که اکنون ماههاست که صدا و سیما بصورت منظم و مکرر برنامه هایی را در بخش های مختلف خبری خود ساخته و روانه آنتن کرده است، برنامه هایی که محتوای آنها نشان دادن و بزرگنمایی خطای پزشکان در زمینه دریافت زیرمیزی یا طرح انتقاداتی دیگرمانند بی مسوولیتی پزشکان یا خطای آنها و آسیب دیدن بیماران بوده است. از نظر پزشکان مدتی است که رسانه ملی کشور، بی مهابا و با بی انصافی در بخش های خبری یا حتی تحلیلی خود پزشکان را مخاطب انواع انتقادات قرار داده و در عین حال فرصت پاسخ را هم به آنها نداده است.


بسیاری از این پزشکان ناراضی، ساخت مجموعه تلویزیونی جدید را هم در راستای همان سیاست سازماندهی شده و هدفمند ارزیابی می کنند. ما همه شاهد افزایش ساخت چنین برنامه هایی بوده ایم و در واقع این یک واقعیت انکارناپذیر است اما من برخلاف بسیاری دیگر از دوستان، تصور نمی کنم یک سناریو با هدف تخریب پزشکان وجود داشته است، بلکه به نظر می رسد که رسانه ملی که در سالهای اخیر، بخش زیادی از مخاطبانش را به سبب عملکرد یک سویه و غیر حرفه ای و همین طور، سطح کیفی پایین برنامه هایش از دست داده، به تجربه دریافته که این عرصه، میدانی است که می تواند با فراغ بال در آن بتازد و مخاطب تازه شکار کند.


صدا و سیما بی هیچ برآوردی از نتایج برنامه ها و مانند همیشه بی توجه به مصلحت جمعی، حس کرده که با توجه به میزانی از نارضایتی و نیز با توجه به جایگاه نسبتا مناسب پزشکان در جامعه ایران، نقد آنها می تواند برمحبوبیت برنامه هایش بیفزاید و در واقع در شرایطی که خطوط قرمز فراوان، عرصه را بر برنامه سازان رسانه تنگ کرده، نقد یک طرفانه پزشکان و دست گذاشتن بر نارضایتی و احساسات مردم را مرهمی بر زخم های کشنده سانسورهای ناگزیرش یافته است. در واقع نقد از قدرت پزشکان را جایگزین نقد همه قدرت های دیگر جامعه ایرانی کرده، قدرت هایی که بواسطه خط قرمزهای گسترده مجالی برای پرداختن به آنها نداشته است.








آیا انداختن گناه کمبودها به گردن یک گروه خاص که آنها هم مانند همه انسانها در نبود نظارت، در معرض خطا هستند، چیزی جز یک سیاست عوام فریبانه مبتذل است؟

برخلاف بسیاری اعتقادی به قداست هیچ صنف و تشکل و حتی اندیشه ای ندارم. نه پزشکی را مقدس و برتر می دانم نه هیچ صنف دیگری را. هیچ وقت هم باور ندارم که قداست خود ساخته یک قشر می تواند علتی برای مصونیت آن از انتقاد محسوب شود. اما اینجا یک نکته ظریف وجود دارد و آن اینکه مشاغلی مانند پزشکی و وکالت تفاوتهایی با دیگر مشاغل دارد البته تفاوتهایی نه از نوع برتری! در این شغلها اعتماد میان شاغل و مراجعه کننده اش نقش بسیار موثری در پروسه درمان یا قضاوت دارد. در واقع یک بیمار یا یک موکل جزیی ترین مسائل زندگی اش را با پزشک یا وکیل در میان می گذارد و نهایتا به شکلی سرنوشتش را در دستان این افراد قرار می دهد. بویژه در مورد درمان، خود این اعتماد می تواند در مسیر دریافت روش درمانی و نتیجه گرفتن از آن، بسیار موثر باشد.


البته این نکته گواه آن است که باید نظارت جدی بر این اقشار وجود داشته باشد و تخلفات احتمالی آنها به سرعت از مسیرهای صحیح مورد رسیدگی قرار گیرد. اما پرسش این است که آیا تهیه گزارش های گسترده از تخلفات تعدادی از افراد این قشر و بزرگنمایی آنها به نفع جامعه خواهد بود یا خیر؟ آیا بهترین راه مقابله با مشکلات موجود در این موضوع خاص، طرح گسترده و یک طرفه آنها در سطح جامعه است؟ آیا این روش برخورد، نهایتا به تضعیف اعتماد میان پزشک و بیمار منجر نخواهد شد؟ و آیا جز این است که نابودی این اعتماد، بیش و پیش از همه به بیماران و نه پزشکان لطمه خواهد زد؟


تردیدی نیست که بسیاری معتقدند انتقاد بی پرده از همه مشکلات، بهترین راه حل آنهاست. اما آیا طرح عمومی، یک سویه و غیرکارشناسی مسائلی حساس مانند این مورد می تواند راهگشا باشد؟ آیا به جای طرح همگانی و رسانه ای این مسائل نمی توان به تقویت نهادهای نظارتی همت گمارد و از سوی دیگر به جای نشانه رفتن انگشت اتهام به سوی پزشک، به سیستمی پرداخت که کمی و کاستی ها را ایجاد میکند؟ آیا روانه کردن موجی از اتهامات مانند سودجویی و فرصت طلبی و... به سوی پزشکان، ما را از ضعف های ساختاری منجر به این مشکلات دور نخواهد کرد؟ آیا انداختن گناه کمبودها به گردن یک گروه خاص که آنها هم مانند همه انسانها در نبود نظارت، در معرض خطا هستند، چیزی جز یک سیاست عوام فریبانه مبتذل است؟ آیا انتظار نابجایی است که بگوییم رسانه ملی باید مصالح جمعی را در نظر بگیرد و برنامه ها و گزارش های یکسویه و مبتذل آن جایش را به برنامه های کارشناسی شده و چندجانبه بدهد؟ همه این ها را گفتم تا به اینجا برسم که گذشته از انتقادناپذیری و نابردباری جامعه ی ایرانی که انکار ناپذیر است، اما این مساله تنها نکته موجود در این داستان نیست.


در واقع این عکس العمل شدید و گاه ظاهرا غیرمنطقی، احتمالا برخاسته از مجموعه ای از پیش داوری های درست و نادرست است که باید با نگاهی عمیق تر به آنها پرداخته شود. درست است که مخالفت با یک طنز ساده شاید قابل دفاع نباشد اما این واکنش ها بعضا بر واقعیت هایی تکیه دارد که در ماههای گذشته در رسانه ملی این کشور جریان داشته و منجر به عوارض جبران ناپذیری شده و خواهد شد. باید به یاد داشت کسی که از این نوع برخورد رسانه ها نهایتا آسیب خواهد دید نه پزشکان، که بیماران خواهند بود. هر اندازه هم بی اعتمادی و بدبینی نسبت به پزشکان، ایجاد شود باز در روز بیماری چاره ای جز مراجعه به پزشک نخواهد بود و در آن زمان، این بی اعتمادی نه از تعداد بیماران و نه از درآمد پزشکان خواهد کاست بلکه این وضعیت نابهنجار، پروسه تشخیص و درمان را به دلایل مختلف ( عدم ارائه شرح حال مناسب، عدم مصرف دارو، تغییر مکرر پزشک، مراجعه مستقیم به متخصص به جای عمومی و....) مختل خواهد کرد و هزینه های فراوان بر دوش بیماران و نظام سلامت خواهد گذاشت.


سخن آخر آنکه این سیاست عوام فریبانه، آتشی به پا کرده که دود آن بیش و پیش از همه به چشم بیماران نیازمند ایرانی و نظام سلامت این کشور خواهد رفت...



انتهای پیام/

ارسال نظر