صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۲:۱۴ - ۲۰ مهر ۱۳۹۵

سید حسن خمینی: امروز از در و دیوار شمر و حرمله مى بارد/ شمر شناسى آنگاه ثمر مى یابد که حسینى شویم

یادگار گرامی امام تأکید کرد: به قدر توان سعى کنیم خود را به جوهره وجودى یاران امام حسین(ع) نزدیک کنیم.
کد خبر : 125059

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، حجت‌الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی در یادداشتی اینستاگرامی نوشت:


خدا رحمت کند استاد شهید مطهرى را، یک سخنرانى معروف دارند که مى فرمایند «شمر زمان خودت را بشناس». آنقدر این سخن را زیبا و پر حرارت بیان مى دارند که هر شنونده اى را با خود هم عقیده مى سازد. واقعیت آن است که امروز از در و دیوار شمر و حرمله مى بارد. مسلمانان گرفتار شمر هاى بی شمار شده اند. کافى است به حوادث روزهاى اخیر در یمن توجه کنیم یا به آنچه در سوریه و بحرین در جریان است. اما این داستان یک سمت و سوى دیگر هم دارد، باید ما هم به قدر توان سعى کنیم خود را به جوهره وجودى یاران امام حسین(ع) نزدیک کنیم. شمر شناسى آنگاه ثمر مى یابد که ما هم در زندگانى خود حسینى شویم.
یکى از نویسندگان معاصر تصویر زیبایى از جلوه فرهنگ عاشورا و تجلى حضرت عباس (ع) در زندگى رزمندگان دفاع مقدس به دست داده است:
‎سه روز بود که بعثی ها آب را بر آسایشگاه ها بسته بودند. خرداد ماه بود و هوای رمادی گرم و زندان دم کرده و خفه کننده.
‎آب جیره بندی شده بود.شب،آخرین سهمیه مان را قاشق شمار گرفتیم و گلوهای خشک کمی تر شد.چند لیتر آب مانده بود برای روز بعد که داخل تشت کوچکی زیر پنکه سقفی باد می خورد.
‎نیمه های شب اسیری 17 ساله از خواب بیدار شد. حلقش از تشنگی خشک شده بود. آمد کنار تشت آب نشست. لبهایش داغ بسته بود. باد پنکه موج های کوچکی روی سطح آب درست می کرد. خواست لیوان پلاستیکی را بزند زیر آب، اما دستش پیش نرفت. لحظه ای ماند و به آب زلال خیره شد. یک نگاه به آب، یک نگاه به بالای سر، آهی کشید و تشنه برگشت،همانطور که تشنه آمده بود،رفت خوابید.


انتهای پیام/

ارسال نظر