اگر شهادت، موفقیت است و نه شکست، پس راز گریه بر امام حسین (ع) چیست؟
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری آنا، مشروح این گفتوگو در پی میآید:
با نظر به برخی از شبهات که درباره عزاداری محرم و شهادت حضرت امام حسین علیه السلام مطرح شده؛ این مسأله مطرح است: مراسم روز عاشورا را چگونه برگزار کنیم؟ در روز عاشورا غمگین باشیم یا شاد؟
در قرآن کریم آمده است: "قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ." (1) یعنی: بگو: اگر خدا را دوست دارید، پس مرا پیروى کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد، و گناهانتان را بیامرزد؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. بنا بر این لازمه محبت به خدا، پیروی از رسول خدا (ص) است و پیامبر اکرم (ص) هم مسلمانان را سفارش کرده به ثقلین یعنی کتاب خدا و عترت رسول خدا (ص) تمسک نموده و از آن دو پیروی کنند پس بهترین روش این است که سیره اهل بیت علیهم السلام را در این موضوع (بزرگداشت عاشورا) بشناسیم و بر طبق آن عمل کنیم. سیره متواتر اهل بیت علیهم السلام عزاداری و گریستن و گریاندن بر شهادت حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه است و در این زمینه روایات و گزارشهای تاریخی فراوان است. به عنوان نمونه به دو روایت توجه بفرمایید:
1- مصباح المتهجّد عن عبد اللّه بن سنان: دَخَلتُ عَلى سَیِّدی أبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ [الصّادِقِ] علیهما السلام فی یَومِ عاشوراءَ، فَأَلفَیتُهُ کاسِفَ اللَّونِ، ظاهِرَ الحُزنِ، ودُموعُهُ تَنحَدِرُ مِن عَینَیهِ کَاللُّؤلُؤِ المُتَساقِطِ. فَقُلتُ: یَابنَ رَسولِ اللّهِ! مِمَّ بُکاؤُکَ، لا أبکَى اللّهُ عَینَیکَ؟ فَقالَ لی: أوَ فی غَفلَةٍ أنتَ؟ أما عَلِمتَ أنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام اصیبَ فی مِثلِ هذَا الیَومِ؟ ... قالَ: و بَکى أبو عَبدِ اللّه علیه السلام حَتَّى اخضَلَّت لِحیَتُهُ بِدُموعِهِ.
مصباح المتهجّد به نقل از عبد اللّه بن سِنان: در روز عاشورا بر سَرورم امام صادق علیه السلام وارد شدم، در حالى که گرفته و اندوهناک بود و اشکهایش همانند لؤلؤ از چشمانش سرازیر بود. گفتم: اى پسر پیامبر خدا! گریهات از چیست؟ خداوند، چشمانت را گریان نکند! به من فرمود: «آیا غافلى؟! آیا نمیدانى که حسین بن على علیه السلام در چنین روزى کشته شد؟!». امام صادق علیه السلام چنان گریست که مَحاسنش از اشکهایش تر شد. (2)
2- کامل الزیارات عن هارون بن خارجة عن أبی عبد اللّه [الصّادق] علیه السلام، قال: کُنّا عِندَهُ، فَذَکَرنَا الحُسَینَ علیه السلام، فَبَکى أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام و بَکَینا. قالَ: ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ، فَقالَ: قالَ الحُسَینُ علیه السلام: أنَا قَتیلُ العَبرَةِ، لا یَذکُرُنی مُؤمِنٌ إلّا بَکى.
کامل الزیارات به نقل از هارون بن خارجه: در خدمت امام صادق علیه السلام بودیم که از حسین علیه السلام یاد کردیم. ایشان گریست و ما هم گریه کردیم. امام علیه السلام سرش را بلند کرد و فرمود: «حسین علیه السلام فرمود:" من کشته اشکم و هیچ مؤمنى مرا یاد نمىکند، مگر این که مىگریَد"». (3)
گفته می شود چون امام حسین (ع) پیروز شده پس چرا گریه کنیم؟!
در این پرسش، شرایط استنتاج مراعات نشده و از یک گزاره درست، نتیجه نادرست گرفته شده است. گزاره درستی که در این پرسش آمده این است: "حضرت امام حسین (ع) پیروز شد." می دانیم حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه همواره در حال عبادت خدای متعال بود و در راه دوست ایثارگرانه قدم بر می داشت و در روز عاشورا نیز خالصانه و مخلصانه و با فداکاری و جانانه کوشید و سرانجام به همه آرزویش رسید و در راه انجام وظیفه امر به معروف و ابراز دوستی حضرت حقّ جل جلاله به سعادت شهادت (إحدی الحُسنَیَین) نایل شد. بنا بر این او هرگز شکست نخورد و بلکه به بهترین و عالی ترین درجه موفقیت دست یافت و در نتیجه؛ روز عاشورا روز پیروزی امام حسین علیه السلام است. آری به یقین می دانیم که حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه پیروز شد. و کیست پیروزمندتر و سعادتمندتر از حضرت امام حسین (ع)؟! سیدالشهداء علیه السلام، آبرومند درگاه الهی (وجیه عند الله) و محبوب زمینیان و آسمانیان است و هنوز بعد از گذشت قرنها از شهادتش، نام و یاد او و مرام جاودانه اش انقلاب تکاملی می آفریند و بندهای بردگی و ظلم و بیداد را ویران می سازد و آزادگان جهان از او درس خدامحوری، فداکاری و عدالتخواهی و ... می آموزند و ...
امّا استنتاج نادرست این است: "پس نباید گریست." در اینجا تک بُعدی به قضیه عاشورا نگریسته شد؛ اشکال این است که چرا به این مسأله بزرگ انسانی به صورت جامع و همه جانبه نگاه نکرده اند؟! ... هر دوستی در فراق محبوبش، غمگین و گریان شده و ناله می کند و اشک می ریزد و به قول سعدی: "بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران* کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران."
استاد شهید مطهری نیز به این پرسش در کتاب حماسه حسینی، به صورت مفصل پاسخ داده؛ ایشان از جمله چنین نوشته ... شهادت، موفقیت است نه شکست. مگر نه این است که على علیه السلام همواره آرزوى شهادت مىکرد و مىگفت: «لالْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّیْفِ اهْوَنُ عَلَىَّ مِنْ میتَةٍ عَلى فِراشٍ ...» (4)، مگر نمىگفت: «وَ اللَّهِ لابْنُ ابى طالِبٍ انَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ امِّهِ»؟! (5) مگر بلافاصله پس از ضربت خوردن از ابن ملجم نگفت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ»؟! (6) مگر در وقتى که در بستر افتاده بود نگفت: «... وَ ما کُنْتُ الّا کَقارِبٍ وَرَدَ وَ طالِبٍ وَجَدَ»؟! (7) مگر سید الشهداء نگفت: «وَ ما اوْلَهَنى الى اسْلافِى اشْتیاقَ یَعْقوبَ الى یوسُفَ»؟! (8) مگر نگفت: «لا ارَى الْمَوْتَ الّا سَعادَةً وَ لَا الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ الّا بَرَماً»؟! (9) ولی این مطلب را با مقیاس دیگرى هم باید سنجید و آن، مقیاس اجتماعى است. ... اسلام یک سلسله حبّ و بغضهاى منطقى دارد. دستور ائمه اطهار به اقامه عزاى حسین بن على علیه السلام- به خاطر تشفّى قلب حضرت زهرا فى المثل نیست، حضرت زهرا أَجَلُّ شأناً از این امور است؛ براى احیاء نیت حضرت سید الشهداء و حضرت زهراست. از این جهت اظهار تأثر مىشود که چرا چنین حادثهاى واقع شد. به منزله «آخ» است که مبادا تجدید شود. براى تقویت روح مبارزه است. البته تجلیل شهادت و جشن شهادت نیز اگر به شکل معنوى و اخلاقى باشد نه آنطور که فعلًا در عید کریسمس معمول است، ممکن است تشویق به جهاد در او باشد؛ اما تشویق به تنهایى کافى نیست؛ حبّ و بغض باید با هم توأم باشد تا روح مبارزه در شخص پیدا بشود. احیاء روح مبارزه به این است که مظاهر ظلم و کفر همواره در برابرمان فرض شود و به آنها لعن و نفرین شود و آرزوى قطع و قمع آنها تلقین گردد، همانطور که در رَمْى جمرات همیشه ما باید شیطان را مجسم فرض کنیم و به او سنگ پرتاب کنیم. غرض این نیست که آرزوى مردن فقط تلقین شود. آرزوى مردن فقط خوب نیست. غرض آرزوى شهادت است. آرزوى شهادت وقتى محقَّق مىگردد که انسان خود را در مقابل صف مخالف ببیند و از پیشرفت آنها و عملى شدن نقشه آنها در اجتماع متأثر گردد، و توأم با اشک شوق براى خوبان و سرمشقهاى عالى انسانیت، آتش خشمش براى مظاهر کفر و ظلم زبانه کشد. ... پس شهادت را اگر به مقیاس فردى بسنجیم باید موفقیت بشماریم و جشن بگیریم و شادى کنیم، ولى اگر به مقیاس اجتماعى در نظر بگیریم باید از یک نظر آن را شکست جامعه بدانیم، جامعه اى منحط که خود سید الشهداء فرمود: «وَ عَلَى الْاسْلامِ السَّلامُ اذْ قَدْ بُلِیَتِ الْامَّةُ بِراعٍ مِثْلِ یَزیدَ» (10) و امثال این کلمات؛ و از نظر مصالح اجتماعى و تجدید و احیاء روح مبارزه و نبرد در راه حق البته ایجاد مکتب گریه و تأثر، مؤثرتر و مفیدتر است. (11)
همچنین حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به این پرسش که: " چرا سوگوارى میکنیم؟! میگویند اگر امام حسین علیه السلام پیروز شد، پس چرا جشن نمىگیریم؟ چرا گریه مىکنیم؟ آیا این همه گریه در برابر آن پیروزى بزرگ شایسته است؟"، نوشته است: آنها که این ایراد را مطرح مىکنند، «فلسفه عزادارى» را نمىدانند و آن را با گریه هاى ذلیلانه اشتباه مىکنند.، آنگاه گریه را به چهار قسم: 1- گریه شوق، 2- گریه عاطفى، 3- گریه پیوند با هدف و 4- گریه ذلّت و شکست) تقسیم کرده و با ذکر تعریف و مثال برای هر کدام، افزوده است: هرگز براى امام حسین علیه السلام چنین گریهاى (گریه ذلّت و شکست) مکن که او از این گریه بیزار و متنفّر است؛ اگر گریه مىکنى، گریه شوق، عاطفه، و پیوند با هدف باشد. ولى البته مهمتر از سوگوارى، آشنایى با مکتب امام حسین علیه السلام و یاران او، و پیوستگى عملى به اهداف آن بزرگوار و پاک بودن و پاک زیستن و درست اندیشیدن و عمل کردن است. (12)
به صورت مشخص چه کسانی بحث شادی در روز عاشورا را مطرح کرده اند؟
توجه بفرمایید که بحث در نقد و محاکمه اشخاص نیست بلکه هدف نقد و بررسی اندیشه ها است و در اینجا در صدد بررسی جامع و کلی نیستیم و به صورت جزئی و مصداقی پاسخ می دهیم که نتیجه کاربردیش بیشتر است: سید بن طاووس در مقدمه کتاب "اللهوف علی قتلی الطفوف" چنین بیان می دارد:
" ... و لو لا امتثال أمر السنة و الکتاب فی لبس شعار الجزع و المصاب لأجل ما طمس من أعلام الهدایة و أسس من أرکان الغوایة و تأسفا على ما فاتنا من السعادة و تلهفا على امتثال تلک الشهادة و إلا کنا قد لبسنا لتلک النعمة الکبرى أثواب المسرة و البشرى و حیث فی الجزع رضا لسلطان المعاد و غرض لأبرار العباد فها نحن قد لبسنا سربال الجزوع و آنسنا بإرسال الدموع و قلنا للعیون جودی بتواتر البکاء و للقلوب جدی جد ثواکل النساء فإن ودائع الرسول (ص) الرءوف أبیحت یوم الطفوف و ... (13) یعنی: ... اگر این نبود که اطاعت کتاب و سنت واجب است که فرمان داده به پوشیدن جامه بىتابى و مصیبت زدگى به خاطر از بین رفتن نشانههاى هدایت و تأسیس پایههاى گمراهى و تأسف بر سعادتى که از دست ما رفته، و تأثر بر این شهادتى که واقع شده؛ آری اگر این چنین نبود و کتاب و سنت دستور به عزاداری نداده بود در این صورت ما در مقابل این نعمت بزرگ جامههاى شادی و بشارت به تن میکردیم، ولى چون خدای روز معاد، راضی به نالیدن در این مصیبت است پس ما هم جامه گریستن پوشیدیم و با اشک ریختن انس گرفتیم و به چشمان خود گفتیم: پیاپی گریه و زاری کنید و به دلها گفتیم: هم چون زنان فرزند مرده در ناله بکوشید که امانتهاى پیامبر مهربان (ص) در روز جنگ مباح شمرده شد و ...
دانستنی است که هرچند سخن سید ابن طاووس در اینجا درست است و اشکالی ندارد و جان کلامش تأکید بر این نکته است که حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه هرگز شکست نخورد، بلکه کاملاً پیروز شد؛ زیرا به وظیفه شرعی و الهی خودش با کمال اخلاص عمل کرد و خدای حکیم از او خشنود و راضی است و به لقاء الله رسیده است و ... ولیکن در کلام سید ابن طاووس، حکمت فرمان کتاب و سنت به عزاداری و گریه بر شهادت سیدالشهداء علیه السلام بیان نشده است.
همچنین به عنوان یک مثال دیگر توجه بفرمایید به سخنی که نویسنده کتاب "روح مجرد" درباره سید هاشم موسوی حدّاد آورده است:
"در تمام دهه عزاداری، حال حضرت حدّاد بسیار منقلب بود. چهره سرخ می شد و چشمان درخشان و نورانی؛ حال حزن و اندوه در ایشان دیده نمی شد؛ سراسر ابتهاج و مسرت بود. می فرمود: چقدر مردم غافلند که برای این شهید جانباخته غصه می خورند و ماتم و اندوه بپامی دارند. ... ". (14)
برای سنجش این سخن، شایسته است به این نکته عنایت شود که خاندان پاک عصمت و طهارت علیهم السلام به مناسبت شهادت حضرت امام حسین علیه السلام خودشان بارها گریسته و دیگران را به گریه واداشته اند و شاعران و مرثیه سرایان را تشویق کرده و به صراحت یادآور شده اند که هیچ مؤمنی نیست که حسین (ع) را یاد کند و یا نام حسین (ع) در نزد او گفته شود جز آنکه گریه می کند و ... به عنوان مثال به گزارشی درباره روش حضرت امام کاظم و حضرت امام رضا علیهما السلام در ایام محرم و نیز در هنگام مشاهده تربت امام حسین (ع) توجه بفرمایید:
1- "الأمالی للصدوق عن إبراهیم بن أبی محمود عن الرضا علیه السلام: کانَ أبی علیه السلام إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لا یُرى ضاحِکا، وکانَتِ الکَآبَةُ تَغلِبُ عَلَیهِ حَتّى یَمضِیَ مِنهُ عَشَرَةُ أیّامٍ، فَإِذا کانَ یَومُ العاشِرِ کانَ ذلِکَ الیَومُ یَومَ مُصیبَتِهِ وحُزنِهِ وبُکائِهِ، ویَقولُ: هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ علیه السلام. امالى صدوق به نقل از ابراهیم بن ابى محمود، از امام رضا علیه السلام: وقتى ماه محرّم مىرسید، پدرم (حضرت امام موسی کاظم علیه السلام) خندان دیده نمىشد و پریشانحالى بر او سایه مىانداخت، تا این که ده روز از آن مىگذشت. وقتى روز دهم فرا مىرسید، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریهاش بود و مىفرمود: «امروز، همان روزى است که حسین علیه السلام کشته شده است». (15)
2- کامل الزیارات عن أبی بکّار: أخَذتُ مِنَ التُّربَةِ الَّتی عِندَ رَأسِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام، فَإِنَّها طینَةٌ حَمراءُ، فَدَخَلتُ عَلَى الرِّضا علیه السلام فَعَرَضتُها عَلَیهِ، فَأَخَذَها فی کَفِّهِ، ثُمَّ شَمَّها، ثُمَّ بَکى حَتّى جَرَت دُموعُهُ، ثُمَّ قالَ: هذِهِ تُربَةُ جَدّی.
ابو بکّار نقل می کند: مقدارى از خاک کنار سرِ امام حسین بن على علیه السلام را بر گرفتم که گِل سرخ بود و بر امام رضا علیه السلام وارد شدم و آن را به ایشان عرضه کردم. آن را گرفت و بویید و گریست و اشکهایش روان شد و آن گاه فرمود: «این، تربت جدّم است». (16)
پس روش شادی کردن در روز عاشورا و خودداری از گریستن بر شهادت حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه با هر تحلیل و تفسیری که مطرح شود، ناروا و بر خلاف سیره اهل بیت علیهم السلام است.
چرا در این دیدگاه، عزاداران سیدالشهداء (س) غافل شمرده شده اند؟
پاسخ نویسنده کتاب "روح مجرد" این است:
" ... صحنۀ عاشورا عالیترین مناظر عشقبازی است؛ و زیباترین مواطن جمال و جلال إلهی، و نیکوترین مظاهر أسماء رحمت و غضب؛ و برای اهل بیت علیهمالسّلام جز عبور از درجات و مراتب، و وصول به أعلی ذِروۀ حیات جاویدان، و منسلخ شدن از مظاهر، و تحقّق به اصل ظاهر، و فنای مطلق در ذات أحدیّت چیزی نبوده است. تحقیقاً روز شادی و مسرّت اهل بیت است. زیرا روز کامیابی و ظفر و قبولی ورود در حریم خدا و حرم امن و امان اوست. روز عبور از جزئیّت و دخول در عالم کلّیّت است. روز پیروزی و نجاح است. روز وصول به مطلوب غائی و هدف اصلی است. روزی است که گوشهای از آنرا اگر به سالکان و عاشقان و شوریدگان راه خدا نشان دهند، در تمام عمر از فرط شادی مدهوش میگردند و یکسره تا قیامت بر پا شود. ..." (17) به صورت خلاصه پاسخ ایشان این است که شهادت در راه خدا ، رسیدن به هدف و دستیابی به لقاء الله است پس جای خنده است نه گریه. همان طور که گفته شد این کلام، استنتاجی ناروا است. اینکه بیان شد نگرش کسانی چون جلال الدین مولوی و سید هاشم موسوی حداد به روز عاشورا، ناقص و یک بُعدی است به این جهت است که جنبه شخصی و فردی عاشورا را دیده ولی از جنبه اجتماعی شهادت حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه غفلت ورزیده اند. حتی در همین بُعد فردی هم فقط به کارنامه افتخارآمیز یک زندگی نگریسته ولیکن از پیوند عاطفی و انسانی و سابقه علاقه و دوستی غفلت کرده وگرنه عاشق از فراق معشوق می نالد و حاضر نیست کوچکترین خاری پای محبوبش را آزار دهد تا چه برسد به آنکه کشته و قطعه قطعه شود! گریستن بر حضرت امام حسین (ع)، ابراز احترام و محبت به آن محبوب الهی است. در نگرش شاعرانه مولوی متأسفانه به جنبه ایمانی، تربیتی و اجتماعی شعائر و دستورات دینی و حکمت روایات فراوان توصیه به گریستن و گریاندن برای امام حسین (ع) (18) توجه نشده است! و ... ولی نگرش اهل بیت علیهم السلام، الهی و کامل و جامع است و به همه ابعاد توجه شده یعنی با عنایت به جنبه های گوناگون انسانی، عاطفی، تربیتی، اجتماعی و ... به عزاداری و گریستن بر حضرت سیدالشهداء (ع) توصیه شده و ثوابهای فراوان برای بکاء و إبکاء و حتی تباکی در مصیبت شهادت حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه ذکر شده است.
آیا می توان گفت که سخن مولوی درباره ضرورت شادی در عاشورا سخنی ذوقی است؟
بله این گونه برداشتها شاعرانه است که برای هیچ کس حجت و الزام آور نیست حتی برای خود شاعر. البته عرض شد که اصل پیام که پیروزی حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه باشد؛ کاملا صحیح است ولی توصیه به خندیدن و شادی در روز عاشورا، صحیح نیست. گفتنی است که نویسنده کتاب "روح مجرد" نیز متوجه شده که کلام مولوی و سید هاشم موسوی حداد، برداشت شخصی است و به همین جهت مطلبی افزوده تا سخن او را تصحیح و تعدیل کند ولی مشکل را بیشتر کرده است! او نوشته است:
"باید دانست : آنچه را که مرحوم حدّاد فرمودهاند، حالات شخصی خود ایشان در آن أوان بوده است که از عوالم کثرات عبور نموده و به فنای مطلق فی الله رسیده بودند، و به عبارت دگر: سفر إلی الله به پایان رسیده، اشتغال به سفر دوّم که فی الله است داشتهاند. ... امّا سائر افراد مردم که در عالم کثرات گرفتارند و از نفس برون نیامدهاند، حتماً باید گریه و عزاداری و سینهزنی و نوحهخوانی کنند تا بدینطریق بتوانند راه را طیّ کنند و بدان مقصد عالی نائل آیند. این مجاز قنطرهای است برای آن حقیقت. همچنانکه در روایات کثیرۀ مستفیضه ما را امر به عزاداری نمودهاند تا بدینوسیله جان خود را پاک کنیم و با آن سروران در طیّ این سبیل هم آهنگ گردیم. ..." (19)
البته در اینجا فعلاً از نقد و بررسی ادعای رسیدن به مقام عرفانی – عبور از عوالم کثرات و وصول به فنای مطلق فی الله- می گذریم ولیکن اشکال اساسی کلام نویسنده کتاب "روح مجرد" این است که توجه نکرده معنوی ترین و عارفترین انسانها، پیامبران الهی (علی نبینا و آله و علیهم السلام) و به ویژه رسول اکرم (ص) و نیز أئمه اطهار علیهم السلام هستند و اگر صحیح باشد که شخصی به خاطر رسیدن به کمال عرفانی، در روز عاشورا گریه نکند و بخندد؛ در این صورت نباید انبیاء و اولیای خدا بر شهادت سیدالشهداء سلام الله علیه گریه می کردند در حالی که بدون تردید پیامبران آسمانی و اوصیای آنان بر شهادت حضرت امام حسین علیه السلام گریسته و اشک ها ریخته اند.
آیا شادی و خودداری از گریستن بر شهادت سیدالشهداء سلام الله علیه به بهانه عرفان؛ شگفت آور نیست؟!
بله این ادعا مانند سخن کسانی است که می گویند ما به مقام یقین و عرفان رسیده و دیگر نماز نمی خوانیم! در صورتی که رسول اکرم صلوات الله علیه و آله تا آخرین روزی که در این دنیای فانی بود، حتی یک نمازش را ترک نکرد و همه را بدرستی بجا آورد و حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه نیز همواره نماز را اقامه می کرد و فرمود: "... فَإِنَّهُ یَعلَمُ أنّی احِبُّ الصَّلاةَ لَهُ و تِلاوَةَ کِتابِهِ." (20) یعنی: ... خدا مىداند که من، نماز گزاردن براى او و تلاوت کتابش را دوست دارم. و حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه حتی در روز عاشورا نیز نماز اول وقت و نماز جماعت را برپاداشت. ...و جان کلام این است که این مدعیان معنویت و عرفان در طلبش بی خبرانند. ... اسم عرفان را می گویند و از حقیقتش بی خبرند. استاد شهید مطهری نوشته است:
ربیع بن خُثَیم -خواجه ربیع- که یکى از هشت زاهد معروف دنیاى اسلام شمرده شده؛ این مرد کارش عبادت بود و یک کلمه به اصطلاح حرف دنیا نزد. تنها جملهاى که غیر از ذکر و دعا از او شنیدند آن وقتى بود که اطلاع پیدا کرد که مردم حسین بن على فرزند عزیز پیغمبر را شهید کردهاند؛ چند کلمه گفت در اظهار تأثر و تأسف از چنین حادثهاى: واى بر این امّت که فرزند پیغمبرشان را شهید کردند! مىگویند بعدها استغفار مىکرد که چرا من این چند کلمه را که غیر ذکر بود به زبان آوردم! (21) روشن است که چنین شخصی -خواجه ربیع- با آنکه می پندارد زاهد است ولی حقیقت زهد را نشناخته است و هرچند می خواهد همیشه اهل ذکر باشد ولیکن با واقعیت ذکر و یاد خدا آشنا نیست.
آیا می توان گفت در حقیقت بین گریه بر امام حسین علیه السلام و حفظ گوهر ایمان در جامعه ، ارتباطی مستحکم وجود دارد؟
بله این کلام شما کاملا متین و صحیح است. بوسیله گریه و جاری شدن اشکها، محبت و وابستگی عواطف و احساسات بیشتر می شود و با برقرار شدن پیوند عاطفی و ایمانی بین عموم مردم و حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه، ایمان مردم به خداوند متعال و دین مبین اسلام و محبت آنان نسبت به اولیای الهی و ارزش های اسلامی تقویت می شود. پاسخ استاد شهید مطهری به این پرسش که "چرا در دین مبین اسلام، مطلوب است که مردم بر شهید بگریند؟"، خواندنی و تأمّلبرانگیز است: زیرا شهید حماسه آفریده است و گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگى با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست." (22) آری گریه بر شهید به ویژه گریستن بر سیدالشهداء علیه السلام، عبادتی است که خدای متعال دوست دارد و تزریق آمپول معنویت به روح انسان و جامعه است که زندگی و بیداری می آورد و ارزشهای انسانی و اسلامی را زنده می سازد و ...
نظر امام خمینی رضوان الله علیه در این زمینه چیست؟
امام خمینی در حقیقت فرهنگ جهاد و ایثار و شهادت را در دوران معاصر زنده کرد و حماسه حسینی را سرمشق و درس زندگی در جوامع اسلامی قرار داد و با الگوپذیری از نهضت حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه، انقلاب مبارک اسلامی را در ایران پدید آورد. او گریستن و عزاداری برای سیدالشهداء را از برترین تقرب ها به سوی خدای متعال شمرده و خودش در روز عاشورا مراسم عزاداری برپامی کرد و خود اشکها می ریخت و ... حضرت امام خمینی(س) برای عزاداری سالار شهیدان دو ثمره مهم بیان کرده و میفرماید: «عزاداری برای حضرت سید الشهداء از افضل قربات و آدمساز است». (23) و نیز بزرگداشت شهادت سیدالشهداء علیه السلام را سرمایه تکامل فرهنگی شمرده و چنین فرموده است: «بهترین وسیله برای تعلیم و تربیت، مجالس عزاداری حضرت سید مظلومان است که در آنها مواعظ و احکام بیان میشود». (24)
تعبیر سیدالشهداء مخصوص حضرت امام حسین علیه السلام است؟
بله این لقب ویژه ایشان و به معنای سَرور شهیدان است. البته تا قبل از عاشورا به حضرت حمزه سیدالشهداء گفته می شد. همان طور که استاد مطهری نوشته است: بعد از حادثه عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام که همه شهادتها را تحتالشعاع قرار داد، لقب «سید الشهداء» به ایشان انتقال یافت. البته به جناب حمزه هم سید الشهداء گفته و مىگوییم، ولى سیدالشهداى مطلق، امام حسین(ع) است. یعنى جناب حمزه سیدالشهداى زمان خودش است و امام حسین علیه السلام سیدالشهداى همه زمانهاست، آنچنانکه مریم عذرا «سیدة النساء» زمان خودش است و صدیقه کبرى «سیدة النساء» همه زمان ها. قبل از شهادت امام حسین(ع) آن شهیدى که سمبل گریه بر شهید بود و گریه بر او مظهر شرکت در حماسه شهید و هماهنگى با روح شهید و موافقت با نشاط شهید به شمار مىرفت حضرت حمزه(ع) بود، و بعد از شهادت امام حسین این مقام به ایشان انتقال یافت. (25)
نتیجه نهایی بحثی که مطرح شد؛ چیست؟
در پایان ما افتخار می کنیم که پیرو اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستیم و همان مسیری را می پیماییم که آنان رفتند و در غم و شادی همان گونه عمل می کنیم که آنها کردند و پیروزی و شکست را همان طور معنا می کنیم که آن پیشوایان هدایت به ما آموختند و همچنین تکامل و انحطاط را با همان ترازو می سنجیم که آن آبرومندان درگاه الهی به ما نشان دادند. سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام؛ شاخصی روشن برای شناسایی صراط مستقیم است. و در پایان همان گونه که رسول اکرم (ص) دعا می کرد؛ عرضه می کنیم: أحبّ اللهُ من احبَّ حسینا علیه السلام. (26) خدا دوست بدارد هر کسی را که حضرت امام حسین علیه السلام را دوست می دارد. و آخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمین.
پی نوشت ها:
1- آل عمران / 31.
2- مصباح المتهجّد: ص 782، المزار الکبیر: ص 473 ح 6، الإقبال: ج 3 ص 65 نحوه، بحار الأنوار: ج 101 ص 303 ح 4. بنا بر نقل دانشنامه امام حسین «علیه السلام» بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج10، ص: 102.
3- کامل الزیارات: ص 216 ح 313، فضل زیارة الحسین علیه السلام: ص 41 ح 14 عن إسحاق بیّاع اللؤلؤ نحوه، بحار الأنوار: ج 44 ص 279 ح 5. بنا بر نقل دانشنامه امام حسین «علیه السلام» بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج10، ص: 102.
4- نهج البلاغه، خطبه 121. [همانا هزار ضربه شمشیر براى من از مردن در بستر آسانتر است.]
5- نهج البلاغه، خطبه 5. [به خدا سوگند انس پسر أبی طالب به مرگ از انس کودک به پستان مادرش بیشتر است.]
6- مناقب ابن شهرآشوب، ج 3/ ص 312.
7- نهج البلاغه، نامه 23. [و من نیستم جز مانند جوینده آبى که بدان برسد، و یابندهاى که به خواستهاش دست یابد.]
8- لهوف، ص 25.
9- تحف العقول، ص 245.
10- مقتل مقرم، ص 146.
11- مجموعه آثار استاد شهید مطهری (حماسه حسینى(1 و 2))، ج17، ص 567- 568.
12- نگاه کنید به: فلسفه شهادت، ص 16- 20.
13- اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 4- 5.
14- کتاب روح مجرد، ص 78.
15- الأمالی للصدوق: ص 191 ح 199، الإقبال: ج 3 ص 28، روضة الواعظین: ص 187، بحار الأنوار: ج 44 ص 284 ح 17. بنا بر نقل دانشنامه امام حسین «علیه السلام» بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج10، ص: 104.
16- کامل الزیارات: ص 474 ح 723، بحار الأنوار: ج 101 ص 131 ح 56. بنا بر نقل دانشنامه امام حسین «علیه السلام» بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج10، ص: 106.
17- روح مجرد، ص 78- 79.
18- بحارالانوار ج 45، ص 257. و ...
19- روح مجرد، ص85- 86.
20- حکمت نامه امام حسین «علیه السلام»، ج1، ص 428. به نقل از ملهوف، ص 150.
21- مجموعه آثار استاد شهید مطهری (آزادى معنوى)، ج23، ص: 500- 501.
22- قیام و انقلاب مهدى علیه السلام از دیدگاه فلسفه تاریخ به ضمیمه شهید" در مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج24، ص 465.
23- استفتائات امام خمینی، ج 10، ص 634، س 12555.
24- همان، س 12556.
25- قیام و انقلاب مهدى علیه السلام از دیدگاه فلسفه تاریخ به ضمیمه شهید" در مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج24، ص 466.
26- المستدرک على الصحیحین: ج 3 ص 194 ح 4820، مسند ابن حنبل: ج 6 ص 177 ح 17572، الأدب المفرد: ص 116 ح 364، المصنّف لابن أبی شیبة: ج 7 ص 515 ح 22، المعجم الکبیر: ج 3 ص 33 ح 2589، تهذیب الکمال: ج 6 ص 401؛ کامل الزیارات: ص 116 ح 127، کشف الغمّة: ج 2 ص 273، بحار الأنوار: ج 43 ص 271 ح 36. بنا بر نقل دانشنامه امام حسین «علیه السلام» بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج1، ص 250.
انتهای پیام/