صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۹:۳۳ - ۱۸ مهر ۱۳۹۵

تشریح «قشربندی اجتماعی از دیدگاه پارادایم تفسیرگرایی» از سوی رئیس دانشکده علوم اجتماعی واحد تهران مرکزی در دانشگاه تهران

«قشربندی اجتماعی از دیدگاه پارادایم تفسیرگرایی» عنوان سخنرانی رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی است که در نشست تحصصی جامعه شناسی تفسیری دانشگاه تهران ایراد کرد.
کد خبر : 124417

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، دکتر ابوالحسن تنهایی در این نشست اظهار کرد: «پارادایم تفسیری در ایران بد شناخته شده است چراکه اکثرا برای مطالعه جامعه شناسی تفسیری به آثار شارحانی که در شرح نظریه‌های تفسیری کج‌خوانی، کم‌خوانی و یا تندخوانی داشته‌اند (مثل ریتزر، کرایب و برت)مراجعه می‌کنند که تصویر مخدوشی از تفسیرگرایی ارائه می‌کند.»


مدیرگروه جامعه شناسی واحد تهران مرکزی، تفسیر قشربندی اجتماعی را از دو چشم‌انداز عین‌گرایی و ذهن‌گرایی که به اعتقاد وی، سنخ‌های آرمانی هستند، شرح داد و سپس به قشربندی اجتماعی از دیدگاه پارادایم تفسیرگرایی پرداخت.


وی افزود: «عین‌گراها قشربندی را چیزی بیرون از واقعیت آدمی می‌دانند؛ مانند وارنر که بر اساس درآمد خانوار؛ قشربندی اجتماعی را در ۶ طبقه انجام می‌دهد. ذهن‌گراها قشربندی را بر اساس تلقی خود افراد از طبقه خود انجام می‌دهند. در واقع تصوری را که افراد از طبقه خویش دارند؛ معیار قشربندی قرار می‌دهند.»


از نظر تنهایی؛ عین‌گرایی و ذهن‌گرایی در قشربندی تنها ideal type (سنخ آرمانی) هستند و به دلیل کج فهمی این مفاهیم است که برخی وی را به غلط ذهن‌گرا و یا مارکس را عین‌گرا دانسته‌اند.


وی ادامه داد: «جامعه‌شناسان بزرگ روابط اجتماعی را دیالکتیکی چنداسلوبی می‌دانند.( گورویچ فرانسوی اولین نفری است که این اصطلاح را در جامعه شناسی به کار برد.) از این منظر؛ وقایع اجتماعی نه صرفا عینی هستند و نه مطلق ذهنی؛ بلکه هم فراخوانی بین این دو برآیندی به اسم واقعیت اجتماعی را می‌سازد.»


تنهایی بیان کرد: «تفسیرگرایی مدعی نیست که جامعه‌شناس حق دارد جامعه را با تفسیر خود بررسی کند بلکه واقعیت اجتماعی را تفسیری مشترک از یک واقعه اجتماعی در یک تبلور ساختاری می‌داند. تفسیرگرایی پارادایمی است که واقعیت را عبارت از فهم و تفسیر مشترک مردم می‌داند که نه صرفا عینی است و نه صرفا ذهنی بلکه برآیندی است از هم فراخوانی عین و ذهن.»


رئیس دانشکده علوم اجتماعی واحد تهران مرکزی؛ سه گونه تفسیرگرایی را از هم تفکیک کرد و آن را تشریح کرد:


تفسیرگرایی اروپایی: منزلت را بیرون از وجود انسان تعریف می کنند و انسان ها کاملا منفعلانه آن را می پذیرند و پایگاه ساخته شده را قبول می کنند و بر در این دسته از تفسیرگرایان قرار می گیرد.


تفسیرگرایی آلمانی: نقطه عزیمت تفسیرگرایی اروپایی به آلمانی در این است که معتقدند انسان‌ها می توانند با کسب آگاهی طبقاتی ساختار موجود را نپذیرفته و آن را تغییر دهند. مارکس و سیمل که در گروه تفسیرگرایان آلمانی قرار دارند بر این باورند که وقتی انسان‌ها از موقعیت اجتماعی خود آگاه شوند؛ می‌توانند آن را تغییر دهند؛ به عبارتی، کنش آدمی در عرصه قدرت و تقویت آگاهی منجر به تغییر پایگاه اجتماعی اش می‌شود. اشکالی که به تفسیرگرایی آلمانی وارد می شود این است که تغییر اساسی را؛ الزاما کنشی انسانی و درونی نمی داند بلکه این نیروی محرک؛ از بیرون به انسان وارد می شود. همان گونه که مارکس هم در بحث قشربندی منتظر قشر پیشرو برای آگاه سازی حزب است.


تفسیرگرایی امریکایی: ساخت اجتماعی(برآیند ذهن) مورد تفسیر انسان‌ها واقع می‌شود؛ انسان به طور ذاتی خاصیت بازنگری(reflexibity) و احتساب عمل گرایانه دارد.به تعبیر بلومر؛ تفسیر مشترک یا تفسیر جمعی دو ویژگی دارد: داشتن سازمان و نظم و ساختار و تاریخ داشتن(During)


از دیدگاه تفسیرگرایی امریکایی قشربندی اجتماعی واقعیت‌هایی از گردهمایی آدم‌هایی است که بر اساس برآیند دیالکتیکی فهم آدمی از موقعیت؛ سه مرحله:Reflections Selection و در نهایت:Action را انجام می‌دهند.خود (Self) برآیندی از Me و I است. از نظر مید، I عبارت است از من اندامی و برآیند زیست شناسی آدمی که به اشتباه؛ منِ فاعلی ترجمه شده است. از طرف دیگر؛ Me منِ اجتماعی است؛ یعنی آن چیزی که جامعه از من انتظار دارد (Norms) که به اشتباه؛ من مفعولی ترجمه شده و Self که هویت آدمی است و ترکیبی است از من اندامی و من اجتماعی مرحله انتخاب (Selection) در تئوری مید به فرآیند نقش گیری( Role taking ) معروف است؛ یعنی درک فرد از نقشی که قرار است خودش اجرا کند و بعد از آن؛ درک نقش کسانی که در آن موقعیت با او همراه خواهند بود.


مرحله Role playing اصطلاحی است که امید برای اجرای نقشی که جامعه به فرد محول می کند و فرد آن را اجرا می کند؛ به کار می برد.


برای انتخاب کنش درست؛ ناگزیر هستیم که شبکه تقسیم کار را در نظر بگیریم و تحلیل موقعیتی از تمامی نقش ها داشته باشیم. کنش امری ذهنی نیست و هیچ دریافتی از واقعیت اجتماعی یا کنش پیوسته ممکن نیست مگر آن که بر فرآیند اجتماعی بزرگتر ( Larger Social process) استوار باشد.تفسیر گرایی کنش انسان در موقعیت های اجتماعی مختلف را بررسی می کند.


از منظر تفسیرگرایی افراد کنشگر خودشان را در شبکه اجتماعی تقسیم کار قرار داده و طبقه و قشر اجتماعی را تشکیل می دهند.


انتهای پیام/

ارسال نظر