پیشکسوت واحد کرمان از خاطرات تلخ و شیرین دانشگاه میگوید/ از واژگونی خودرو تا هر صبح جمعه با رئیس در کوهپایه
به گزارش خبرنگار آنا، نجارزاده را تقریبا همه دانشجویان، کارمندان و اعضای هیات علمی قدیم و جدید واحد کرمان میشناسند. مردی خوش قلب، آرام و متین با لبخندی ملیح که صبحها مسیر منزل تا محل کار را پیادهروی میکند و شاید همین ورزش صبحگاهی باعث خوش خلقی او شده است.
پیشکسوتی با موهای جوگندمی که نشانه کولهباری نهفته از تجربه است. همه او را با لقب «حاجی» صدا میزنند و این صممیت همکاران با او نشانه مقبولیتش در محیط دانشگاه است.
گفتوگوی زیر گپی مختصر و صمیمانه با مرتضی نجارزاده با خبرنگار آنا است که سالهای ماموریتش را به پایان رسانده و اکنون در آستانه بازنشستگی قرار دارد.
* لطفا یک معرفی مختصر از خود داشته باشید.
- مرتضی نجارزاده هستم، مسئول نقلیه دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان، دارای دو فرزند دختر و یک فرزند پسر.
* هیچ کدام از فرزندانتان در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان تحصیل کردهاند؟
- بله. پسرم دانشجوی همین واحد بود.
* (به شوخی) از اعتبارتان برای نمره گرفتن برای ایشون استفاده کردید؟!
- نجارزاده با همان لبخند ملیح: به هیچ عنوان.
* نسل شما اولین گروهی بودند که با تلاشهای حجتالاسلام دکتر طباطبایی، دانشگاه آزاد اسلامی را در کرمان راهاندازی کردند، در این مورد کمی توضیح دهید.
- زمانی که ما به محل کنونی دانشگاه آمدیم، این حجم از امکانات و ساختمانها در دانشگاه وجود نداشت و ساختمانهای اداری قدیم، تاسیسات، دفتر فرهنگ و سولهها ساخته شده بودند و مابقی فضای دانشگاه زمین خالی بود که اجاره داده میشد و در آنها گندم و هندوانه کشت میشد.
* از امکانات نقلیه دانشگاه در آن زمان بگویید.
- دو دستگاه پیکان سواری، سه دستگاه وانت کل امکانات ما را شامل میشد.
* خاطره خاصی از حاج آقا طباطبایی دارید؟
- حاج آقای طباطبایی واقعا برای دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان ایثار کرد و مجموعه واحد کرمان هرچه دارد از برکت وجود آن بزرگوار و همراهانش است.
زمانی که زمینهای کوهپایه را برای دانشگاه تحویل گرفته بودند قرار شد در آنها استخر ذخیره آب زده و درخت کاشته شود. طباطبایی هر صبح جمعه تعدادی از همکاران را با خود به کوهپایه میبرد و همگی تا ظهر سنگهایی به وزن 30 کیلوگرم را بار تراکتور میکردیم. در این جمع آقایان عالمزاده، غلامحسین پور، برادران ادهمی و آقای مومنی که اکنون همگی از پیشکسوتان دانشگاه هستند نیز حضور داشتند و ظهرها که ناهار را میهمان حاج آقای طباطبایی بودیم از زیباترین خاطراتی است که از آن دوران به یاد دارم.
* تیم موسس دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان چه افرادی بودند و رابطه کاری شان با هم چگونه بود؟
- زمانی که من به دانشگاه وارد شدم مدتی از راه اندازی دانشگاه گذشته بود و حدود 40 نفر پرسنل مشغول به کار بودند که آقایان سهرابی، ایران پاک، میرزایی و برادرم غلام نجارزاده و مرحوم بنی اسدی و خانم ها منصوری از آن جمله بودند.
رابطه کاری در آن زمان بسیار دوستانه و یکپارچه بود و همه بصورت شبانه روز و از روی دلسوزی برای مجموعه دانشگاه تلاش می کردند.
* از ابتدا تاکنون در چه پستهایی خدمت کردهاید؟
- اوایل در تدارکات بودم و بعد از دو سال با اتوبوسهایی که توسط حاج آقا طباطبایی از شرکت واحد خریداری شد به نقلیه منتقل شدم و تا همین امروزدر همین اداره مشغول خدمت به همکاران و دانشجویان هستم.
* تدارکات برای شما مشغله بیشتری داشت یا نقلیه؟
به نظر من نقلیه سختی کار و دغدغه بیشتری داشت مخصوصا آن زمان که سرویس های دانشجویی فعال بودند و 10 نفر راننده همکار داشتیم و حدود 30 دستگاه اتوبوس شرکت واحد که مشغول سرویس دهی بودند، به دلیل ارتباط مستقیم با دانشجویان کار و سعه صدر زیادی نیاز داشت.
* از تعاملتان با همکاران نقلیه بگویید. رئیس هستید یا دوست آنان؟
- همیشه تلاش کردم با همه همکاران رابطه دوستانه برقرار کنم، چراکه اعتقاد دارم هیچ وقت بدون تعامل کار پیش نمی رود و بدون همکاری و تلاش همکاران، سرویس دهی به واحد بزرگی چون کرمان با این تعداد راننده و اتومبیل واقعا کار سخت و دشواری است.
* تلخ ترین خاطره ای که در طول این سالها داشتید چه بود؟
- یک روز ساعت 4 صبح با تلفن همره بنده تماس گرفتند و گفتند یکی از خودروهای دانشگاه واژگون شده است و از هرکس که در مورد این تصادف می پرسیدم هیچ اطلاعی از این حادثه نداشتند. وقتی خبر را به آقای محمدی معاون اداری و مالی وقت دادیم ایشان گفتند حتما یک نفر باید به منطقه اعزام شود و پیگیر حال همکاران شود.
یاد دارم که با همراهی آقای دهقانی به محل اعزام شدیم و خداوند را شاکریم که به موقع رسیدیم در غیر اینصورت حداقل یکی از همکاران را از دست می دادیم بخصوص راننده خودرو آقای سرداری که به ما اطلاع داده بودند ایشان به کما رفته است و وقتی به بیمارستان رسیدیم سر ایشان شکسته شده بود و حتی ما را نمی شناختند.
دانشجویی که همراه ایشان بود نیز یکی از مهره های گردنش آسیب دیده بود که وی را به بیمارستان خصوصی منتقل کردیم تا تحت درمان قرار بگیرد.
* می گویند نسبت به نگهداری و حفاظت از خودروهای دانشگاه تعصب خاصی دارید، در این باره کمی بیشتر بگویید.
تعصب من به جدیت و دقت نظر همکاران راننده که اکثرا دارای گواهینامه پایه یک هستند برمیگردد. طی سی سالی که در دانشگاه حضور دارم هیچ کدام از خودروها به جز ماشینی که در آن حادثه واژگون شد دچار مشکل خاصی نشدند و همکاران راننده نیز همیشه آنها را بررسی و رسیدگی میکنند.
* کمی از همکاران قدیمیتان بگویید.
- همکاران قدیمی اکثرا به افتخار بازنشکستگی نائل آمده اند. از قدیمیترها آقای عالم زاده را مثال میزنم که قبل از من در دانشگاه حضور داشتند و خالصانه و متعهدانه کار می کنند و علی رغم سال ها خدمت، هنوز هم مثل گذشته با قدرت و انرژی مشغول خدمت رسانی هستند و کار کردن با ایشان برای هرکسی باعث افتخار است.
* بعد از بازنشستگی برنامه خاصی برای کار کردن دارید؟
- خیر، فعلا برنامه مشخصی ندارم و میخواهم کمی استراحت کنم.
* اگر امکان برگشت به گذشته را داشتید چه شغلی را انتخاب میکردید؟
- اگر به گذشته بر میگشتم و امکان انتخاب مجدد را داشتم، قطعا دوباره خدمت در دانشگاه آزاد اسلامی را به عنوان شغلم انتخاب میکردم. انسان اگر خودش اخلاق خوب و همکاران خوبی هم داشته باشد در هرجایی که کار کند بهترین محل خدمت، همانجاست چراکه بیشترین ساعات عمر و زندگی را در محل کار و با همکاران میگذرانیم و بنده شخصا دانشگاه را به عنوان خانه دوم خودم دوست دارم.
* برای سایر همکاران که جوان تر هستند چه توصیه ای دارید؟
- همانطور که از روز اول تاسیس دانشگاه همه عزیزان با پیگیری و تلاش در راستای اعتلای آن قدم برداشتند، از دوستان جوانتر خواهش میکنم همچنان همت داشته باشند و این مسیر را طی کنند. امیدوارم یک روز این بزرگواران هم با آسودگی خاطر به افتخار بازنشستگی نائل شوند و خاطراتشان را برای نسل بعد تعریف کنند.
* و سوال آخر که در پاسخگویی به آن کاملا مختار هستید، به نظر شما بهترین رئیس واحد در طول مدت خدمت شما چه کسی بود؟
همه دوستان و روسای واحد به وظایف خود رسیدگی می کردند و به نوعی همگی خوب بودند اما هیچ وقت زحمات و کمک های فیزیکی و فکری حجت الاسلام دکتر طباطبایی را فراموش نمی کنم و اینکه ایشان تا پاسی از شب به انجام کار مشغول بودند ما نیز انگیزه مضاعفی برای تلاش کردن پیدا می کردیم.
گفتوگو از محمد حسین توکلی
انتهای پیام/