صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۲:۲۳ - ۲۰ شهريور ۱۳۹۵
افشین علاء

میقات همین جاست

افشین علاء در تازه‌ترین سروده‌ خود، با اشاره به محروم ماندن زوار ایرانی از حج ابراهیمی، سعی کرده نظر هم‌وطنان را به مشکلات اجتماعی داخل کشور جلب کند و گام برداشتن در رفع این مشکلات را به نوعی، هم‌تراز با انجام مراسم حج برشمرده است.
کد خبر : 117040

به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، متن شعر «میقات همین‌جاست» سروده افشین علاء به شرح زیر است:


چون راه حرم بسته شد از کینه‌ی اشرار
ای قوم ز حج مانده! دل خویش میازار


از هجر حرم شکوه مکن کعبه همین‌جاست
با ماست چو همسایه‌ی دیوار به دیوار


سوی حجر الاسود دل‌های شکسته
رو گرد غم از چهره‌ی ماتم زده بردار


از مروه‌ی خونین جگران سوی صفا رو
چون سعی شب و روز جوانان گرفتار


بنشین به در غار حرای دل مسکین
هم شعب ابی طالب مستأجر بیکار


در بانک شنو بانگ زنی ملتمس وام
در دست حرامی بنگر درهم و دینار


یا مرد گرفتار که بی نسخه و دارو
درحال طواف است به دور سر بیمار


بی بیمه و دفترچه ببین با تن مجروح
محتاج چه بسیار به جراحی دشوار


حج چیست؟ علاج غم یک چهره‌ی پر اخم
یا دغدغه‌ی رهگذری از همه بیزار


قوس کمر باربران دم حجره
آه سحر رفتگرانی همه بیدار


رزمنده‌ی دیروز و مسافرکش امروز
در شهر پر از عکس ز جانباز فداکار


یا آه زنی کارگر و بی سر و همسر
اطفال یتیمش همه چون جوجه به منقار


یا پیرزنی با سبد پاره و خالی
در حال سوا کردن ته مانده‌ی بازار


یا دختر ولگرد خیابان که ندارد
در زیر بزک نیز دمی رنگ به رخسار


..


ناخواسته قاتل شده ای منتظر حکم
در حسرت پول دیه اش زل زده بر دار


حج، هروله‌ی کارگرانی است که هر صبح
بر وانت امرار سوارند به اصرار


ارباب رجوعی که از این میز به آن میز
هر روز دوانند به تحقیر و به تکرار


یا نسل جوانی که جدا گشته ز آیات
با آن که احادیث چکند از در و دیوار


چون دافعه‌ی زاهد و زور و زر و تزویر
با جاذبه‌ی غرب شود بر سرش آوار


غارتگر این قافله را رمی کن ای دوست
اینجا عرفات است بزن سنگ به اشرار


اعلام برائت کن از این ظلم و چپاول
تنها نه تبری سزد از مشرک و کفار


خالی اگر این قافله از دزد نگردد
افتد به زمین، مرکب و هم راکب و دستار


این راه شود باز به توفیق الهی
خالی شود از خار و ز وهابی خون خوار


ای قافله اما چه نیازی به حجاز است؟
میقات همین جاست نبندید دگر، بار...


95/6/19 نور


انتهای پیام/

برچسب ها: افشین علاء
ارسال نظر