صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۷:۴۷ - ۲۳ مرداد ۱۳۹۵
حجت الاسلام علی عسکری

در پرتو نور و احسان عالم آل محمد(ع)

حجت‌الاسلام علی عسکری، معاون پارلمانی دانشگاه آزاد اسلامی در یادداشتی به ویژگی‌های امام هشتم، علی‌ابن‌موسی‌الرضا(ع) پرداخته است.
کد خبر : 109551

ای پیشوای حسن که مشکل گشا تویی


در طوس امام ثامن و ضامن رضا تویی


از هر کجا بسوی تو آیند خاص و عام


زان رو که بهر یکسره حاجت روا تویی


عشاق را به غیر تو عون و پناه نیست


لطفی بکن که سایه لطف خدا تویی


باب الحوائج، امام موسی ابن جعفر(ع) که به کاظم آل محمد معروف است فرمود: فانِی سَمِعتُ اَبی جَعفَرَ ابنَ مُحَمدٍ غَیر مَرّﺓیَقوُلُ لی اِنَّ عالِمَ آلِ مُحّمدٍ لَفِی صُلبِکَ وَ لَیتنی اَدرَکتُهُ فَاِنِّهُ سَمّیُ اَمیرَ المُومنینَ عَلیِ(ع)-پدرم جعفر ابن محمد(ع)بارها به من می فرمود: عالم آل محمد(ص) در صلب توست. کاش او را می دیدم. او هم‌نام امیرالمومنین علی(ع) است. ضمن تبریک میلاد مسعود عالم آل محمد حضرت رضا(ع) که امام صادق (ع) آرزو می کرد او را زیارت کند و بسیار دلش می‌خواست در زمان او در قید حیات باشد، باید بگویم بنا به نقل مشهور، آن امام همام(ع) در روز یازدهم ذیقعده، سال 148 ه.ق در شهر مدینه ولادت یافت. تا سن 35 سالگی در زیر سایه پدرش امام موسی کاظم(ع) تربیت و انجام وظیفه کرد و پس از شهادت غمبار پدر در سال 183 ه.ق به امامت رسید.


اکثر عمر شریف او در مدینه سپری شد. امامتش در زمان خلافت هارون‌الرشید خلیفه مقتدر عباسی و دو فرزند وی امین و مأمون قرار داشت. با سفر هارون‌الرشید به خراسان و درگذشت او در نوغان توس در سال 193 ه.ق، دوران جدیدی از حیات سیاسی حضرت رضا(ع) پدید آمد. مأمون و امین به مدت پنج سال در حال ستیز و جنگ قدرت قرار داشتند و کمتر فرصت تعرض به خاندان عصمت و طهارت پیدا می کردند. در این فرصت پیش آمده، امام رضا(ع) به بسط و توسعه معارف دینی و اندیشه اسلام ناب مشغول بود. شیعیان و رهروان آن حضرت با استفاده از فرصت ارتباط با ایشان به‌ویژه در موسم حج توانسته بودند زنجیره ارتباط فکری خود را با ولی معصوم زمان خودشان فراهم سازند. پس از پیروزی مأمون بر امین در سال 198 ه.ق نظر به نفوذ فراوان شیعه به‌ویژه ایرانیان، این خلیفه باهوش عباسی درصدد برآمد طرحی نو دراندازد. او به منظور جلب شیعیان و دلجویی از ایرانیان که باعث پیروزی او بر امین شده بودند، سعی کرد قدرت را با علویان و امام وقت شیعه به شکل ظاهری تقسیم نماید. زیرا که در آغاز قیام عباسیان و مردم خراسان قرار بود پس از پیروزی، یکی از خاندان پیامبر(ص) اعم از بنی‌عباس یا بنی‌طالب که مورد قبول و رضای بنی‌عباس و علویان باشد به امامت و رهبری انتخاب گردد. پیشاپیش آنها عنوان این امام و پیشوای خود را «الرضا من آل محمد» معرفی کرده بودند، لکن پس از پیروزی بنی العباس حق شیعه و ایرانیان موثر در این جنبش و قیام به حق، به‌ویژه خاندان عصمت و طهارت را رعایت نکرده و با خدعه و زور به خلافت نامشروع خود استمرار داده و منشأ ناراحتی های شدید شده بودند. روی همین جهت بود که مأمون با استفاده از ابزار سیاست و برای جلب نظر شیعیان و همچنین کنترل قیام های شیعی و مهار امام علی ابن موسی الرضا(ع)، از آن حضرت دعوت کرد با جلال و شکوه از مدینه به خراسان هجرت نماید. در چنین اوضاع و شرایطی معروف است امام رضا(ع) سفری به بغداد داشت. این سفر بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت. در آنجا طاهربن حسین پوشنگی که سردار اعزامی مأمون به عراق بود با حضرت بیعت کرد. نقل است که طاهر با دست چپ خویش با امام رضا(ع) بیعت کرد و گفت دست راستم در بیعت مأمون است! پس از این اتفاق مأمون اعلام کرد: من آن دست چپ را هم راست می‌خوانم و طاهر به لقب ذوالیمینین شهرت پیدا کرد.


فراخوان و دعوت امام رضا(ع) به خراسان و مرو از سوی مأمون خلیفه عباسی، هرچند که مورد رضایت حضرت نبود و با اکراه انجام شد ولی نتایج پرثمری برای توسعه اندیشه امامت و ولایت و سنت معصومین علیهم الصلاﺓ و السلام در ایران و جهان داشت. علی رغم اجباری و حکومتی بودن این سفر، با همه تمهیداتی که عوامل خلافت و حکومت عباسی طراحی کرده بودند، شور و هیجان و استقبال مردم در شهرهای بین راه به‌ویژه در نیشابور حکایت از اثربخشی حضور حضرت، و نفوذ عظیم و گسترده امام هشتم در میان اهالی خراسان داشت.


حدیث معروف سلسله‌الذهب را حضرت در موقعی که تجمع مردم و علما چندین هزار نفری نیشابور را ترک می‌کرد ابراز فرمود. روایتی که بسیار پرمغز و در نوع خود یک سند معرفت‌شناسی الهی و ولایی است. در جای دیگری هم حضرت به فلسفه امامت اشاره داشته و فرمود: اِنّ الأمامَة اُسُّ‌الاسِلام- امامت اساس بالنده اسلام است. آن حضرت از طریق نیشابور، دهسرخ «قریة الحمرأ» سناباد، نوغان و سرخس به مرو، پایتخت حکومت مأمون مشرف شدند. در کتاب عیون‌اخبار الرضا مرحوم صدوق می نویسد: حضرت رضا(ع) در کوه مجاور سناباد توقف کردند و ضمن دعا برای آن کوه و اهالی ساکن در اطراف آن، فرمودند از سنگ آن کوه سنگی برای حضرت ظرف طبخ غذا بسازند.


دیزی سنگی این منطقه از آن تاریخ معروفیت دارد. به سبب همین حضور امام رضا(ع) کوهسنگی و مجاور آن که با قدوم امام(ع) مقدس شناخته شد، محل زیست و زندگی مردمان و عاشقان آن حضرت قرار گرفت و مدفن بسیاری از بزرگان دینی از جمله مرحوم آقای علی حکیم در کناره کوه واقع شده و امروزه در قله کوهسنگی مقبره شهداء گمنام قرار دارد.


پس از استقرار امام رضا(ع)در مرو، مأمون مصّرانه حضرت را به ولایت‌عهدی برگزید در آن مقطع زمانی در عراق علی رغم خلافت مأمون و ولایتعهدی امام رضا(ع)، ابراهیم ابن مهدی برادر هارون الرشید و عموی مأمون حکم‌ران شده بود و شیعیان تندرو نیز سر به شورش گذاشته و فردی به نام ابوالسرایا رهبری قیام آنها را در عراق بر عهده گرفته بود.


این قیام هر چند که توسط هرثمه ابن اَعین معروف به خواجه مراد، مأمور و فرمانده فرستاده مأمون سرکوب شد ولی شورش و خون‌خواهی مردم و شیعه سال‌های سال ادامه داشت.


راه حل مهم مأمون پس از جنگ با امین و سرکوب شورشها، در قدم اول سیاست درهای باز بود. او برای تحکیم قدرت سیاسی خود سعی کرد ژست حق مداری و آزاداندیشی به خود بگیرد و میدان را برای عرضه نظریه‌ها وافکار مختلف باز بگذارد.


تشکیل جلسه‌های مناظره فکری را سرگرمی خوبی برای مردم ونخبگان می‌دانست و فکر می‌کرد آشفتگی فکری مانع از توجه جامعه به قدرت می شود. اشتباه او این بود که فکر نمی‌کرد در چنین اوضاع آشفته‌ای امام علی‌ابن‌موسی الرضا(ع) به عنوان عالم آل محمد(ص) طلوع خواهد کرد و طومار عمل او را در هم خواهد پیچید.


به نظر می رسد پس از ماجرای عاشورا مبرم‌ترین زمان برای نیاز به وجود رهبر و امامی معصوم، همین زمان مأمون بود. طراحی سازش و مسئله ولایتعهدی توطئه زیرکانه مأمون است ولی امام رضا(ع) از مسئله ولایتعهدی و جایگاه آن به خوبی استفاده کرد و نهضت فکری مربوط به امامت و ولایت دینی را بر تارک تاریخ نشاند. حضرت، ولایتعهدی مأمون را با این شرایط پذیرفته بود که نه در کاری دخالت کند، نه کسی را عزل و نصب نماید. نه فتوی بدهد و نه قضاوت نماید. با این کار فهمانده بود که حکومت مأمون مثل حکومت خلیفه‌های پیش از او فاقد مشروعیت است. با این حال جایگاه امامت، ولایت و حقانیت خودش را در مناظره‌های علمی و حسن سلوک رفتاری به اثبات رساند. مناظره با جاثلیق، رأس‌الجالوت بزرگ یهودیان، بزرگ هیربدان و سرآمد زرتشتیان، عمران صامی متکلم مشهور مخالف اسلام و بسیاری از چهره‌های شناخته شده دیگر از جمله مناظره‌هایی بود که از سوی حضرت به انجام رسید و امام رضا(ع) در آنها پیروزی فکری پیدا کرد.


در تمامی این مناظره‌ها روح آزادمنشی امام، سماحت، وسعت نظر او مشهود و غیر قابل انکار بود. او به عنوان یک پیشوای بزرگ اسلامی به مخالفان تفکر و اندیشه خودش اجازه می داد که هرگونه ایراد و اشکالی که دارند بدون ترس و واهمه مطرح سازند، هر چند که بر محور نفی اسلام و حتی نفی توحید و الوهیت باشد ولی هیچ یک از ایرادها و اشکال‌های مطرح شده را بدون جواب نگذاشت و چنان مهارت و قدرت خارق‌العاده فکری و علمی از خود نشان داد که مقام علمی و جایگاه امامتش بر همگان مبرهن و آشکار گردید و باید کرسی‌های آزاد اندیشی مورد نظر رهبری را از این بخش از حیات فکری امام رضا(ع) درس‌آموزی کرد.


روند امور، سرانجام عمل و مبارزات فکری امام(ع) باعث شد مأمون از توطئه طراحی مناظره‌ها، مسئله ولایتعهدی و مکر و حیله ای که داشت نتوانست نتیجه‌ای حاصل کند و چون چاره‌ای نداشت، همان راه نخستین خلفا جور و بنی‌عباس را پیشه کرد. عازم سرخس و نوغان شد. در سرخس فضل‌ابن‌سهل را کُشت و در نوغان توس حضرت امام رضا(ع) را منافقانه در ماه صفر سال 203 شهید کرد و در جوار قبر پدرش دفن نمود. آنگاه به هواداران بنی‌عباسی در بغداد نامه نوشت و اعلام کرد « اگر کینه و تعصب شما به خاطر این دو بود که منتفی شد، دیگر چه جای کینه!»


مأمون بعدها تا سال 218 ه-ق- عمر کرد و خلافت نمود. ولی همچون بدنامی و خلفای پیشین، نام و اثری به جز ظلم و تباهی از او باقی نیست. در حالیکه مضجع شریف و بارگاه ملکوتی امام رئوف حضرت رضا علیه آلاف التحیه و الثناء مطاف فرشتگان و به کعبه آمال دلدادگان عاشق تبدیل شده و هم اکنون مشهد پایتخت معنوی ایران و فرهنگی جهان اسلام است. بسیاری از بزرگان آرزوی خادمی مقبره تابناک امام رضا(ع) در مشهد را دارند. همچنانکه امام راحل(ره) در کمال ادب و احترام سالها پیش از این فرمود : «مرکز ایران آستان قدس است. همه نیروها، همه قدرت‌ها در هر جا هستند، محتاج به توجه خاص حضرت رضا سلام ا... علیه هستند و ما امیدواریم که همه ما را خداوند از خدمتگذاران آستان قدس رضوی سلام ا... علیه قرار بدهد» افتخاری برای ما ایرانیان بالاتر از این نیست که همه ما در پرتو نور و احسان این آل محمد علیه السلام قرار داریم. به‌جا و مناسب است که در ایام میلاد مسعود آن حضرت با شعر حافظ علیه الرحمه با این نور پاک و مطهّر به گفتگو بنشینیم و بگوییم :


شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب به مومیائی لطف توأم نشانی داد





*معاون پارلمانی دانشگاه آزاد اسلامی و خادم بارگاه قدسی امام رضا(ع)


**منابع یادداشت نزد خبرگزاری آنا محفوظ است




انتهای پیام/

ارسال نظر