صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۵:۵۱ - ۱۶ مرداد ۱۳۹۵

«افسانه‌» سناپور بار دیگر به کتاب‌فروشی‌های کانون آمد

«‌افسانه و شب طولانی» داستان بلندی از حسین سناپور است که با موضوع داستان‌های اجتماعی و با هدف آموزش مسوولیت‌پذیری به نوجوانان از سوی انتشارات کانون پرورش فکری به چاپ رسیده است.
کد خبر : 107701

به گزارش گروه فرهنگی آنا و به نقل از اداره کل روابط عمومی و امور بین‌الملل کانون، این کتاب که نخستین بار در سال 1373 منتشر شد، این روزها با ویرایشی جدید و در قالب مجموعه کتاب‌هایی با نشان طلایی «پنجاه سال مهر و هم‌گامی با کودکان و نوجوانان» به بازار کتاب راه یافته است.


«افسانه و شب طولانی» یکی از معدود آثار منتشر شده‌ی حسین سناپور برای نوجوانان است.


این داستان روایت زندگی دختری به نام افسانه است که به دلیل مسافرت پدر و حضور پدربزرگ در خانه‌ی آن‌ها دچار تغییراتی در شیوه‌ی تفکر و رفتار می‌شود.


سناپور که در سال‌های نخستین فعالیت جدی‌اش در حوزه‌ی ادبیات آثاری را برای نوجوانان تالیف کرده است در این داستان قصد دارد به شیوه‌های ارتباطی چند نسل مختلف و شیوه‌ی مدیریت آن توسط نوجوانان بپردازد. افسانه که دوران نوجوانی خود را طی می‌کند علاوه بر پذیرش بخشی از مسوولیت‌های خانه ضروری است تا چیزهای بیشتری را بیاموزد و در این راه پدربزرگ به کمک او می‌آید.


در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: تا آنجا که افسانه از کودکی‌اش به یاد داشت، روزها و شب‌های زیادی را با پدربزرگ گذرانده بود و همیشه او را دوست داشت. اما این علاقه و احساس نزدیکی بیشتر، از روزی در او بیدار شد که همراه پدربزرگ و پدر و مادرش، کنار قبر مادربزرگش رفته بودند. آن روز پدربزرگ بالای قبر نشسته بود، یک دستش را روی سنگ قبر گذاشته بود و یک دستش را هم روی چشم‌هایش. کمی بعد افسانه دیده بود که شانه‌های پدربزرگ تکان می‌خورد. اما هیچ صدایی از او شنیده نمی‌شد. فقط موقعی که پدربزرگ یکی دوبار آه بلندی کشیده بود، افسانه متوجه گریه کردنش شده بود. آن روز افسانه خوب فهمیده بود که چرا پدربزرگ این قدر دوست دارد که آنها کنارش باشند.


این کتاب برای گروه سنی «د» و با شمارگان 5هزار نسخه از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است.


انتهای پیام/

ارسال نظر