چرا در دوره آموزش پزشکی یک واحد انکولوژی نداریم؟
گاهی یک یا چند بیمارستان یا مجموع بیمارستانهای یک شهر به گردآوری اطلاعات میپردازند، اما این اطلاعات ملی و کامل نیست و پژوهشهای ملی هم فقط بخشی از اطلاعات شهرها را در خود دارد. بسیار عجیب است که مسئولان بدون اینکه اطلاعات را به صورت کامل و شفاف داشته باشند و با آماری که چند شرکت خصوصی و دولتی با یکدیگر جمع کردهاند، سیاستگذاری میکنند.
با این همه مشاهده میشود به طور نسبی ابتلا به سرطان در کشور ما در سنینی زیر آنچه در کتب و مقالات عمومی دنیا گزارش شده، روی میدهد. چراکه ما سبک زندگی، ژنتیک و محیط زیست خاص خودمان را داریم. زیستبوم زندگی در تهران با شهرهایی مانند توکیو و لندن و پاریس متفاوت است. بنابراین نوع ابتلا، نوع پاسخ به درمان و انتخاب شیوه درمان سرطانهای ما هم در اینجا با نقاط دیگر دنیا متفاوت است.
شاید نوع پاسخ بیماران ایرانی به یک نوع از سرطان با نوع پاسخ بیماران چینی متفاوت باشد. اما متاسفانه ما اطلاعات و پژوهشی هم در این زمینه نداشتهایم که به صورت ملی و پیمایشی بتواند الگوی ابتلای ایرانیان به سرطان را به تصویر بکشد. از سوی دیگر بهترین سیاستگذاری در زمینه درمان، درمان گروهی است. به این صورت که متخصصان سرطانشناس ما دور یک میز بنشینند و در مورد انتخاب شیوه مداوای مریض مشورت کنند. سپس وظیفه هر فرد در مسیر درمان بیمار مشخص شود. اما این موضوع زمانی میتواند به واقعیت منجر شود که ما اطلاعات درست و کافی در مورد بیمار، خانواده وی، شهر و محل سکونت و شغل وی داشته باشیم و همچنین پزشکان و متخصصان بتوانند با هم همکاری کنند.
سرطان در کشور ما مثل بیماریهای قلبی عروقی یا تصادفات جادهای سالانه جان هزاران نفر را میگیرد. با این تفاوت که بسیار هزینهبردار هم هست، نیروی فعال جامعه به هدر میرود و خسارت زیادی به بخش درمان و خانواده بیمار تحمیل میکند. بنابراین گردآوری اطلاعات به صورت ملی و همهجانبه، استفاده از آن در تخصص و درمان گروهی متخصصین با یکدیگر و انتشار اطلاعات به عموم و آگاهیرسانی به آنان در مورد عوامل تشدیدکننده سه موردی است که مسئولین باید از آنها برای سیاستگذاریهای خود در بخش سلامت استفاده کنند.
این در حالی است که تا زمانی که ما آمار بیماران خود را به تفکیک سن، جنس و نوع و عوامل تشدیدکننده ابتلایی نداشته باشیم، هر نوع سیاستگذاری نتیجه نخواهد داد. در این سیاستگذاری باید تقسیمات وظایف به صورت مشخص باشد. متخصص خون، پرتودرمان، جراح سرطان، متخصص بیهوشی، مددکار اجتماعی، رواندرمانگر و همه این افراد که با کار بیماران سرطانی باید بدانند که چگونه با همکار خود در درمان بیمار همکاری داشته باشند و به صورت گروهی کار خود را در جهت بهبود بیمار تنظیم کنند.
در این زمینه راهنماهای بالینی بهترین راهکار هستند. اما متاسفانه اغلب راهنماهای بالینی ما از انجمنهای بینالمللی NCC آمریکا و ESMO اروپا به دست میآید و ترجمه میشود. در حالی که این راهنماها با بیماران ایرانی همخوانی ندارد و نمیتوان از آنها استفاده کرد. بنده اعتقاد دارم سرطان بیماران ایرانی با غیر ایرانی متفاوت است. چراکه سالها خارج از کشور فعالیت کرده و رئیس درمانگاه سرطان در فرانسه بودهام و این تفاوت را به چشم میبینم. به همین علت معتقدم نمیتوان از راهنماهای بالینی خارجی برای درمان و سیاستگذاری روی بیماران داخلی استفاده کرد؛ بیماری یکی است ولی الگوی متفاوتی دارد.
در نهایت باید به این مشکل توجه کرد که چرا در هیچ دوره پزشکی عمومی در دانشگاه ما حتی یک واحد سرطانشناسی و انکولوژی نداریم. درس سرطان به صورت جداگانه در هیچ دورهای تدریس نمیشود. این در حالی است که ما در این دوره تحصیلی بیماریهای نادر و غیررایج روماتیسمی، ریوی و پوستی را آموزش میبینیم. بیماریهایی که شاید یک پزشک در کل دوره طبابتش با آن برخورد نکند، و هیچ آموزشی در مورد سرطان به صورت کلی نیست. ما در دوره درسهای بیماریهای ریوی در مورد سرطان ریه شاید اطلاعاتی به دست آوریم، اما به صورت جداگانه هیچ آموزشی نداریم. انتظار از مسئولان آموزشی این است که اگر به آموزش عمومی مردم توجهی نمیشود حداقل به آموزش تخصصی پزشکان عمومی توجه شود. چراکه نبود این آموزش تبعات منفی برای بخش سلامت و درمان دارد.
*رئیس بیمارستان بوعلی و مدیرگروه بخش خون و سرطان دانشگاه آزاد اسلامی
انتهای پیام/