صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۹:۵۷ - ۳۰ تير ۱۳۹۵
محمد آزرم به مناسبت انتشار کتاب شعر هیاکل

«هیاکل» یک اتفاق بود/ یک شعرکولاژیک با صداهای دفرمه

«هیاکل» تجربه‌ای تازه از محمد آزرم، شاعر تجربه‌گرا است. خلق شدن این مجموعه، روایت جالبی دارد: از تکه‌های نوشته شده روی برچسب‌های رنگی که روی چند برگه‌ پرینت چسبانده می‌شوند (روز اول)، تا نقد دیگران (روز دوم) و نهایتا روز سوم که متن کتاب را می‌سازد.
کد خبر : 103368

هادی حسینی‌نژاد، گروه فرهنگی- «هیاکل» پنجمین کتاب شعر محمد آزرم است که انتشارات سرزمین اهورایی آن را منتشر کرده. پیش از این کتاب‌های «عکس‌های منتشر نشده»، «اسمش همین است محمد آزرم»، «هوم» و «عطر از نام» از وی منتشر شده است. سال گذشته آزرم کتاب «جیغ بنفش» گزیده‌ای از شعرهای هوشنگ ایرانی را همراه با نقد و تحلیل شعر او منتشر کرد. همچنین کتاب «الفبای راز» مجموعه‌ای از مقالات انتقادی او درباره شعر امروز ایران امسال منتشر شده است. به مناسبت انتشار کتاب هیاکل با او گفت‌وگو کرده‌ایم که می‌خوانید:


* اولین نکته که در مواجهه با هیاکل متوجه‌اش می‌شویم، خود هیاکل است که از یک ساختارِ ساختارشکنانه می‌آید. از شعرِ دیداریِ روز اول تا نقدهای روز دوم و نهایتا روز سوم. در ابتدا بگویید چطور به این فرم رسیدید؟


- کاملا اتفاقی. شعری آوایی با لحن کتاب مقدس روی برچسب‌های رنگی نوشته بودم و روی میز رها کرده بودم. چند روز بعد چشمم به آن افتاد و دوباره خواندمش؛ برای نوشتن سطرهای بیشتر، کاغذ جا نداشت؛ برچسب رنگی دیگری برداشتم و روی آن نوشتم و کنار اولی روی چند برگ کاغذ پرینت شده چسباندم. چند ساعت بعد برچسب رنگی دیگری به قبلی‌ها اضافه شد. حدود یک هفته بعد که دوستی برای مجله اینترنتی‌اش کاری از من خواست، یاد این سه قطعه شعرافتادم و همین جا ایده شعر دیداری روز اول شکل گرفت. چرا همین قطعه شعر برچسب شده روی پرینت مقاله را برای مجله نفرستم؟ کافی بود تصویری اغراق شده از آن بسازم و بگذارم اتفاق، سهمی بزرگ در مکاشفه‌ام داشته باشد. بعد از انتشار روز اول در مجله اینترنتی و شروع اظهار نظرها، دیدم وارد بازی‌ای شده‌ام که جهتش را اتفاق تعیین می‌کند و من می‌توانم مدیریتش کنم. بنابراین با تعامل و همراهی به نظرات پاسخ دادم و تا ثبت آخرین نظر درباره روز اول صبر کردم و سه ماه بعد شاهد حیرت‌های زیادی بودم؛ حیرت آن‌ها که روز اول را دیده بودند و آن‌ها که ندیده بودند؛ حیرت آن‌ها که در روز دوم فقط حیرت خودشان را می‌دیدند و حیرت آن‌ها که چیزی نمی‌دیدند. تمام این حیرت‌ها را با هرچه برای روز سوم متناوباً می‌نوشتم، ترکیب و تدوین کردم تا هیاکل شکل گرفت. فرایند شکل گرفتن هیاکل با اتفاق شروع شد و با تجربه و مدیریت من پیش رفت. اشاره شما به مفهوم ساختارشکنی یا واسازی را می‌توان این طور تعبیر کرد که در هیاکل متوجه خوداندیشی شعر به تناقضات فرمی و بنا شدن شعر بر این تناقضات شده‌اید.


* زبان در سروده‌های این مجموعه با مجموعه‌های قبلی شما تفاوت‌هایی دارد. انگار تکه‌تکه‌تر است! و البته پیچیده‌تر. آیا این وضعیت را باید مدلول همان ساختار کلی دانست؟


- زبان هیاکل جدای از فرم آن نیست؛ وقتی فرم، چند سطحی و لایه لایه باشد، زبان هم رویکردی چندصدایی؛ متکثر و قطعه قطعه در سطوح مختلف خواهد داشت. علاوه بر این هیاکل یک شعرکولاژیک است که صداهای بسیاری با دفرمه شدن در آن تدوین شده و تنها ردی از آن‌ها باقی مانده و ارتباطشان با منشا محو شده است. روایت در «هیاکل»، ابهام در من متکثر خود را انکار می‌کند و سعی‌اش جدا کردن این «من»ها ست اما مدام به آن‌ها آمیخته می‌شود و این تفکیک به تاخیر می‌افتد. مرز بین «من» و «ما» در هیاکل برداشته می‌شود؛ به تعبیری زبان فردی مستقل از جامعه زبان‌های متن ناممکن می‌شود و تمایز بین قدیم جدید از بین می‌رود. اگر آن را پیچیده‌تر از «هوم» و «عطر از نام» یافته‌اید، شاید به این علت باشد.


* کولاژ شدن زبان، مساله خاصی است که شاعر تجربه‌گرایی مانند محمد آزرم به عنوان ساخت در مجموعه‌هایش از آن استفاده می‌کند. اما منطق این کولاژ‌های زبانی در مقابل منطق نحو مرسوم، تا چه حد و حدودی میسر است؟


- به کار گرفتن این ساخت زبانی در شعر بستگی تام و تمام به فرم آن دارد؛ اما اگر به کاربردهای متنوع زبان توجه کنیم، می‌بینیم که کولاژ و مونتاژ را می‌توان بنیان به کار بردن زبان دانست. زبان را چطور به کارمی‌گیریم؟ برای گفتن هر کلام و نوشتن هرچیزی، داریم کلمات و عبارات را با لحن‌ها و ریتم‌های مختلف، طبق قواعدی که به آن دستور زبان می‌گوییم، کنار هم قرار می‌دهیم. کولاژ و مونتاژ کردن قطعات کلام در شعر را می‌توان بزرگنمایی و اغراق این روش دانست. ضمن این که در هیاکل با ده‌ها روایت متداخل و متقاطع مواجه‌ایم که با دفرمه شدن، نحوی را که باید می‌داشتند، یافته‌اند و هرجا لازم بوده به زبان دستور داده‌اند.


* در روز سوم، تقسیم‌بندی قطعات شعر، یک‌درمیان با عناوین هیکل و عناوینی مثل سر‌الاسرار یا ملح الاملاح و... از پی‌گرفته شده‌اند. این مساله نوعی مناظره را در ذهن مخاطب کلید می‌زند. آیا چنین منطقی را در این ساختار مورد نظر داشتید؟


- در تدوین هیاکل با توجه به فرم آن که معماری معبدی زبانی و خیالی ست، این قطعه‌بندی ناظر به نمای بیرونی و نماهای داخلی از زاویه‌های مختلف است و تاکیدی بر خوداندیشی فرم هیاکل به تناقضاتی که بر آن بنا شده و رفتاری ارجاعی به ورودیه هیاکل است. از این منظر برداشت شما هم می‌تواند منطقی باشد و دریافتی مبتنی بر انطباق معبدی زبانی بر معبدی انسانی تلقی شود.


* پیش‌تر گفته‌اید که این کتاب، رویکردی پروژه‌ای دارد. استفاده از فرم در شعر مدرن و پست‌مدرن، امری گریزناپذیر است اما تمرکز زیاد روی فرم و ساختار؛ معمولا شعر را از ماهیت شاعرانگی‌اش به سازوکاری مکانیکی نزدیک می‌کند. این نگاه پروژه‌ای به شعر را چطور توصیف می‌کنید؟


- هر کتاب به عنوان پروژه شعر مراحلی و هر مرحله ویژگی‌هایی دارد که باید آن را مدیریت کرد. طرح کلی از فرم و درکی که از آن داریم؛ برنامه‌ریزی، اجرا و انتشار کتاب را می‌توان مراحل پروژه کتاب شعر دانست اما این رویکرد، هیچ منافاتی با مراقبه و مکاشفه زبانی موقع نوشتن یا حتی ویرایش، تدوین و مفصل‌بندی شعر، برای من ندارد. ضمن این که پروژه کتاب هیاکل زمانی برای من آغاز شد که بخشی از فرایند خودش را طی کرده بود و من ناگهان متوجه امکان خلق کتاب شدم و مراحل بعدی را اداره کردم. اگر ژنراتور یا مولد شعری طراحی شود که بتواند عبارت‌هایی متناسب یا نزدیک به طرح کلی‌ای که از فرم در هر شعر دارم، تولید کند، بعدها از آن هم استفاده خواهم کرد. مهم نحوه احضار و به کار گرفتن آن در فرمی است که در حال ساختن آن هستم و عموما با کشف و شهودهای زبانی حاصل می شود.


* جای دیگری خواندم که مضامین هیاکل را نقد فلسفه مدرن خوانده‌اید. ممکن است دراین‌باره هم کمی توضیح دهید.


- تاریخ فلسفه غرب مبتنی بر متافیزیک حضور و لوگوس محوری‌ است و در آن معنا همواره در خرد و کلام حاضر است. هیاکل نسبت به جریان تعویق خود به خودی معنا در کلام، خوداندیشی دارد و بر تناقضات بین کلام و معنا شکل می‌گیرد و مدام تفرق آن را بیشتر می‌کند. هیاکل در روایت قطعه قطعه و کولاژیک خود، زمان و مکان و منطق خرده روایت‌ها را چنان به هم می‌آمیزد که تقابل‌های دوتایی، زمان خطی و منطق معمول رخدادها به‌هم‌می‌ریزد و دگرگون می‌شود. می‌توان گفت هیاکل شعری با رویکرد نقادانه از فلسفه غرب هم هست اما در رفتارهای فرمی‌اش «خود» را می‌خواند و رفتار می‌کند تا هرمرکزی را انکار و هر ارجاعی به امر نخستین را رد کند.


* در هیاکل با آمیزه‌ای از رویکردهای نقد اجتماعی و فلسفی و زبانی و ساختاری مواجه هستیم. به عنوان سوال آخر بگویید این آمیختگی چه مسیری را پیش پای شعر شما در آینده خواهد گذاشت؟


- مسیری ناهمگون و التقاطی با ردهایی از این آمیختگی که توانایی پس زدن همه تعریف‌های محدودکننده‌ای را داشته باشد که همواره شعر را در تقابل با دیگر مفاهیم نگاه می‌دارند. وام گرفتن از دیگر ژانرهای زبانی و نظام‌های ارتباطی؛ نفوذ، اختلاط و امتزاج با هر زمینه غیرشعری که در گذشته شعر نبوده و بخشی از سابقه‌ زبانی شعر تلقی نمی‌شده؛ گسترش بی‌وقفه ژانر شعر و سیال‌کردن مرزهای آن به سوی افق شعر «متفاوط».


انتهای پیام/

ارسال نظر