صفحه نخست

آناتک

آنامدیا

دانشگاه

فرهنگ‌

علم

سیاست و جهان

اقتصاد

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

همدان

هرمزگان

یزد

پخش زنده

۱۳:۳۸ | ۱۰ / ۱۰ /۱۴۰۴
| |

رمان «یک خوشه انگور سرخ»؛ روایت متفاوت زندگی امام جواد(ع) از نگاه همسر امام

همزمان با میلاد امام جواد(ع)، رمان «یک خوشه انگور سرخ» به قلم فاطمه سلیمانی اندرزیانی در انتشارات به‌نشر منتشر شد.
کد خبر : 1022958

به گزارش خبرگزاری آنا، این رمان زندگی امام نهم شیعیان را از نگاه ام‌فضل، همسر امام و دختر مأمون عباسی، روایت می‌کند که در شکوه کاخ عباسی، میان ترس و تردید، با انتخابی سرنوشت‌ساز روبه‌رو می‌شود؛ انتخابی که او را میان خیر و شر گرفتار کرده است.

«یک خوشه انگور سرخ» با نثری شاعرانه و تخیلی مؤمنانه، علاوه بر روایت سیره و سیمای امام جواد(ع)، به بررسی تاریخ اسلام و تصویری از دو خلیفه عباسی می‌پردازد. 

نویسنده در این اثر، ام‌فضل را به عنوان راوی داستان انتخاب کرده است و سعی کرده است نگاهی جدید به نقش او در دربار عباسی داشته باشد. ام‌فضل شخصیتی پیچیده است که در عین ترس و ناتوانی در انتخاب میان خیر و شر، نقطه‌نظرهای جالبی را از زندگی امام جواد(ع) و تاریخ آن دوران ارائه می‌دهد.

فاطمه سلیمانی اندرزیانی، نویسنده این رمان، از نویسندگان شناخته‌شده در حوزه ادبیات دینی و تاریخی است. او پیش از این نیز آثار متعددی در زمینه‌های مختلف نوشتاری داشته و در رمان «یک خوشه انگور سرخ» توانسته است با استفاده از منابع معتبر تاریخ اسلام، از جمله منتهی‌الامال، الارشاد، تاریخ طبری و عیون الاخبار الرضا(ع) و نثری زیبا و دقیق، داستان زندگی امام جواد(ع) را از زاویه‌ای متفاوت روایت کند. 

این رمان  به تازگی در قطع رقعی و شمارگان هزار نسخه توسط انتشارات به‌نشر منتشر شده است. علاقه‌مندان می‌توانند برای تهیه کتاب به فروشگاه‌های انتشارات به‌نشر در مشهد و سراسر کشور و همچنین سایت behnashr.ir مراجعه کنند.

بخشی از کتاب را می‌خوانیم:

"همچون صاعقه زده‌ای بودم غرق در بهت و حیرت دختر خلیفه عباسی، همسر پیشوای علویان! چه وصلت میمون و مبارکی! هر که می‌شنید آهی از سینه بیرون می‌داد که ای داد از بازی روزگار!که دختر کاخ نشین خلیفه به امر پدر باید از ثروت و شوکت پدر چشم پوشی بکند.

این مردمان نادان چشمشان فقط به چاله‌های کوچک پیش پایشان بود و همه عمرشان در هول و هراس همین چاله ها می‌گذشت. نمی فهمیدند که گاهی باید رنج های کوچک را به جان خرید. باید رنج های کوچک را به جان خرید و برای روزهای بزرگ آماده شد."

انتهای پیام/

برچسب ها: کتاب به نشر
ارسال نظر
captcha