صفحه نخست

آناتک

آنامدیا

دانشگاه

فرهنگ‌

علم

سیاست و جهان

اقتصاد

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

همدان

هرمزگان

یزد

پخش زنده

۱۲:۳۹ | ۰۴ / ۱۰ /۱۴۰۴
| |
در نشست رونمایی مطرح شد

کتاب «پیاده دیدن» رونمایی شد/ امیررضا مافی: در تماشای شهر‌ها بناها برای من مهم‌تر از آدم‌ها هستند

امیررضا مافی، نویسنده کتاب «پیاده دیدن؛ تأملاتی بر کرانه مسکو» گفت: تماشاکردن، دیدار با دقت و عمیق پدیده‌هاست و تماشا در سکوت ممکن است؛ لذا «پیاده دیدن» تلاش نگاشتن امور تماشایی من در مسکو بوده است نه امور دیدنی.
کد خبر : 1021537

به گزارش خبرگزاری آنا، مراسم رونمایی از کتاب «پیاده دیدن؛ تأملاتی بر کرانه مسکو» اثر امیررضا مافی با حضور نویسنده اثر، چهارشنبه (۳ دی‌ماه) در کتاب‌فروشی سوره مهر اکنون برگزار شد.

امیررضا مافی در ابتدای این برنامه درباره علت نگارش این اثر گفت: سال گذشته دو سفر به مسکو یکی در تابستان و دیگری در پاییز داشتم. در سفر دوم من یک سخنرانی برنامه‌ریزی‌شده داشتم و کار دیگری غیر آن نداشتم. از آنجا که هم‌وطن چندانی در آنجا نبود، وقت آزاد زیادی داشتم. برنامه سفرمان هم به علت نامساعدبودن هوا تغییر کرد و پروازمان لغو شد و اقامت ما چندروز تمدید شد. همین اتفاق، فرصتی شد تا ساعت‌های طولانی در شهر مسکو پیاده بگردم و شروع کنم به نوشتن یادداشت‌هایی درباره جا‌هایی که می‌دیدم. این یادداشت‌ها کم‌کم انسجام یافت و به اثری با عنوان «پیاده دیدن» تبدیل شد.

بنا‌ها صاحب روان و آگاهی‌اند

او درخصوص توجه به بنا‌های تاریخی، هنری و سیاسی در بافت شهری مسکو و صحبت درباره آنها در این کتاب توضیح داد: مواجهه من با شهر‌ها اساسا مواجهه با امور استاتیک است مثل بناها. بنا‌ها در تماشای شهر‌ها برای من گاهی مهم‌تر از آدم‌هاست؛ چون همیشه یک فانتزی در ذهن من نقش بسته بوده که بنا‌ها صاحب روان‌اند و آگاهی دارند و فقط زبان ما را بلد نیستند. وقتی به بنا‌ها نگاه می‌کنم احساس می‌کنم که آنها میراث بزرگی را حمل می‌کنند، چیز‌های زیادی را دیده‌اند و آدم‌ها مثل خون‌های در رگ‌های شهر هستند که تردد می‌کنند و مثل سلول‌هایی‌اند که می‌آیند و می‌روند. این بنا‌ها هستند که استوار باقی می‌مانند. هر دوره تاریخی یک معنایی را توسط بنا‌ها بازنمایی می‌کند. ما این مسئله را در ایران نادیده گرفته‌ایم.

این نویسنده در ادامه صحبت‌های خود بیان کرد: من متخصص معماری نیستم و علاقه‌مندم و درباره‌اش مطالعه می‌کنم. مواجهه‌ام با بنا‌ها مواجهه یک دانش‌آموز و دانش‌آموخته فلسفه است که سعی می‌کند به اشکال هندسی به نحو مبنایی نگاه کند و از مبانی نظری خود استفاده کند تا بتواند از دل دیدار و تماشای بناها، آن دوره تاریخی‌ای را که آن بنا در آن متولد شده، به لحاظ معرفت‌شناختی بررسی کند. یک معرفت‌شناسی بر هر دوره تاریخی حاکم است و آن معرفت‌شناسی عمدتا در دل بنا‌ها نمودار می‌شود. اگر ما درباره دوره صفویه صحبت می‌کنیم مثل میدان امام اصفهان، رنگ‌های به‌کاربرده شده در آن بناها، بازنمایی دوره معرفتی است که در عهد صفوی اتفاق افتاده. رنگ‌هایی هم که در معماری استالینیستی در مسکو به کار رفته، محصول انگاره‌هایی است که ما در آن دوره می‌بینیم.

معماری، بازنمایی زیبایی‌شناسی یک دوره تاریخی است

او در توضیح اهمیت فلسفه و توجه فلسفی به دوره‌های تاریخی گفت: فلسفه موجب زیبایی‌شناسی است و وقتی انگاره فلسفی داریم، آن انگاره از دل زیبایی‌شناسی متولد می‌شود و معماری، بازنمایی زیبایی‌شناسی یک دوره است. آن چیزی که من به آن نقد دارم این است که بعد از دوره صفویه، فلسفه در ایران مستهلک شده است یا به عبارتی اگر بخواهم صریح‌تر عرض کنم، فقهای عهد صفوی و پس از آن، گفتند هرآنچه که ملاصدرا گفته کافی است و به بیشتر از آن، نیاز نداریم؛ اما دقیقا همین دوره‌ها که نقطه پایان فلسفه در ایران است، نقطه آغاز فلسفه در غرب است با دکارت.

نویسنده کتاب «پیاده دیدن» به فقدان زیبایی‌شناسی در ایران اشاره و بیان کرد: از دوره صفوی به بعد، معماری نیز در ایران افت می‌کند و بعد از انقلاب اسلامی نیز ما همچنان فقدان فلسفه داریم و فقدان زیبایی‌شناسی هم پیدا می‌کنیم. وقتی این وضعیت اتفاق می‌افتد، بازنمایی در انواع هنر‌ها دچار تشتت می‌شود و در این دوره دیگر با معماری شاخص و خاص مواجه نیستید. مواجهه با هر بنا، نماینده یک دوره تاریخی است، و آن دوره تاریخی نماینده یک معرفت و آن معرفت، نماینده زیبایی‌شناسی و آن زیبایی‌شناسی هم نماینده یک نظام و جهان فلسفی است.

چرا معماری دوران شوروی از بین نرفت؟

در ادامه این نشست، مافی شرحی از وضعیت روسیه برای مخاطبان ارائه داد: روسیه تا دوره یلتسین یک وضعیت دارد و در دوره پوتین وضعیت دیگری. یکی از ویژگی‌های مهم بعد از فروپاشی شوروی این است که نشانه‌های کمونیستی در مسکو از بین نرفته؛ لذا بعد از فروپاشی شوروی، استالین‌زدایی شده ولی شوروی‌زدایی نشده و معماری‌ها باقی مانده است. چرا آنها را از بین نبردند؟ چون علی‌رغم انگیزه‌های سیاسی استالین در نوع معماری، آن معماری به‌شدت برای زیست مردم در مسکو مناسب بوده است. در جایی که همه‌چیز سرد است، سقف‌های بلند و خیابان‌های عریض و وسیع به افق چشم مردم کمک می‌کند. معماری مدرن روسی بعد از شوروی را در معماری آن ساختمان‌های رفیع می‌بینید.

وضعیت فرهنگی روسیه پس از تحریم‌های غربی

او درخصوص تأثیر تحریم‌ها بر جامعه روسیه عنوان کرد: جمله جالبی از جوانان روس می‌شنیدم؛ اینکه شما چطور ۴۰ سال است که تحریم‌اید و چطور با این تحریم‌ها زندگی می‌کنید؟ البته مردم مسن‌تر این وضعیت صبر و مقاومت ما را تحسین می‌کردند. لازم به ذکر است که بلافاصله بعد از اینکه روسیه از جامعه بین‌الملل کنار گذاشته شد، افراد مرتبط، جامعه بین‌الملل و کسانی را که در جریان آلترناتیو هستند به کشورشان دعوت کردند و هزینه‌های فراوان فرهنگی کردند تا جامعه روسی را به جریان غیراصلی غرب نشان دهند و به بچه‌ها و جوان‌های خود نیز نشان دهند که ما از بین نرفتیم و سرپا هستیم. کاری که ما در ایران انجام نداده‌ایم.

مافی افزود: نظام روسیه بعد از شوروی به‌شدت و با سرعت زیادی به جهان غربی گرویده بود و بعد از تحریم‌ها تازه فهمیدند که باید برگردند. در روسیه هم به لحاظ سیاسی تقریبا همین دوگانه‌ای که در ایران داریم وجود دارد؛ یعنی هم کسانی هستند که طرفدار مذاکره با آمریکا و برطرف‌کردن قضیه اوکراین هستند و هم کسانی هستند که معتقدند باید با غرب بجنگند. اما تفاوت اصلی‌شان با ما در قضیه اسرائیل است که قرابت زیادی با یهودی‌ها و صهیونیست‌ها دارند. تحریم روسیه باعث شده که ازخودبیگانگی‌ای را در جهان جوانان روسی ببینید که الگوپذیری زیادی از غرب داشته‌اند و خیلی از سنت‌ها و میراث گذشته‌شان را فراموش کرده‌اند؛ البته نهاد‌های فرهنگی‌شان به‌سرعت دارند تلاش می‌کنند تا آنها را برگردانند به دوران شکوهشان. نمی‌دانم چقدر موفق خواهند بود.

سفر؛ تجربه تماشای جهان

نویسنده کتاب «پیاده دیدن» به سبک سفررفتن خود نیز اشاره کرد و گفت: من زیاد سفر نمی‌روم و از سفررفتن می‌ترسم و سخت‌سفر هستم. مواجه‌شدن با جایی که برایم آشنا نیست و مواجه‌شدن با هر امر مجهولی برایم ترسناک است. من می‌خواستم به سفر دوم به روسیه نروم. بهانه‌های مختلفی آوردم، اما نشد و رفتم. در سال‌های اخیر، سفررفتن برایم تبدیل به یک تجربه جدی دیداری در شهر‌های مختلف شده است. یکی از دلایل اینکه با آدم‌ها کاری ندارم این است که بتوانم با بنا‌ها ارتباط بگیرم. ترجیح می‌دهم در سکوت و تنهایی، بنا‌ها و شهر‌ها را تماشا کنم. سفر برای من صرف تجربه تماشای جهان است.

او از انواع مطالعاتی نیز که برای خود در نظر دارد صحبت کرد: من پنج نوع مطالعه برای خود دارم. نوشتار که مطالعه خواندنی است، مطالعه دیدنی یعنی تجربه فیلم‌دیدن، مطالعه شنیدنی مثل موسیقی که آن را مهم می‌دانم و مطالعه آفاق و انفس یعنی دیدن بنا‌ها و جهان‌ها و آدم‌ها. وقتی می‌خواهم مطالعه انفسی کنم، اراده‌ام مطالعه آدم‌هاست و مطالعه آفاقی یعنی اینکه دیدن بنا‌ها برایم مهم‌تر است. دوگونه اندیشه در مطالعه آفاق و انفس برایم مطرح است. من بین دیدن و تماشاکردن تفاوت قائلم. ما مادامی که چشم‌مان باز است داریم می‌بینیم، اما تماشاکردن، دیدار با دقت و عمیق پدیده‌هاست و تماشا در سکوت ممکن است؛ لذا «پیاده دیدن» تلاش نگاشتن امور تماشایی من در مسکو بوده است نه امور دیدنی. من در این کتاب سعی کرده‌ام گزارش ندهم و روایت نکنم؛ بلکه تکثری از روایت‌ها را در دل یادداشت‌هایم به‌صورت مدوّر از مسکو بیان کنم.

مسکو؛ شهری با معماری شگفت‌انگیز

امیررضا مافی در پاسخ به این سؤال که «آیا در مسکو چیزی دیدید که شما را شگفت‌زده کند؟» توضیح داد: از فلسفه یاد گرفته‌ام که گزاره‌های قطعی صادر نکنم. در این کتاب و یادداشت‌هایش تعمد داشته‌ام که بگویم این تماشای یک ایرانی مسافر در مسکو است و تلاش می‌کند آن دیده‌ها را با جایی که زندگی می‌کند تطبیق دهد. در دل این تماشا به دلایلی مثلا انقلاب بلشویکی را هم برای مخاطب توضیح می‌دهم، چون به نظرم مخاطب امروز این انقلاب را سرراست نمی‌شناسد.

او افزود: مسکو برای کسی که برای نخستین‌بار به آنجا سفر می‌کند شهر بسیار شگفت‌انگیزی است به لحاظ معماری و بزرگی همه‌چیز. در مسکو به‌خصوص مرکز آن، همه‌چیز بزرگ ساخته شده است مثل سقف‌ها، خیابان‌ها، مغازه‌ها و .... وقتی در مسکو حرکت می‌کنید هیچ پدیده دیداری مزاحمی ندارید. این برایم مهم و شگفت‌انگیز بود. در مسکو پل عابر پیاده نمی‌بینید؛ به‌جای پل، همه عبور‌ها از زیرگذر است. بیلبورد به معنای فعلی نمی‌بینیم. ساختمان‌های اندکی هستند که نقاشی‌های تبلیغاتی بر آن وجود دارد. برعکس در تهران، ما دچار تشتت بصری هستیم و چیز‌هایی می‌بینیم که ربطی به ما ندارد.

کلمات این کتاب محصول تفسیر من از دیده‌هایم است

نویسنده کتاب «پیاده دیدن» در مورد تفاوت دیده‌ها و تعریف آن برای مخاطب در قالب این کتاب نیز گفت: هیچ روایتی را نمی‌توانیم عین آن چیزی که واقع شده بگوییم و هرچقدر که از آن رویداد فاصله بگیریم چیز‌هایی توسط ما به آن رویداد در بازتعریفش اضافه می‌شود. مهم‌ترین چیزی که اضافه می‌شود تفسیر است. همه ما در ذهن‌مان واجد قوه تفسیری هستیم چه در خودآگاه و چه ناخوادآگاه. کسانی که ذهن پیچیده‌تری دارند حتما خاطرات ناقص‌تری دارند، چون ذهن تفسیری، خاطره را بازسازی می‌کند. وقتی دارم این کتاب یا هر متن دیگری را می‌نویسم تجربه خودم را به بند کلمات می‌کشم و کلمات حتما محصول تفسیر من، روایت و جهان‌بینی من است. پس هر چیزی که من در این کتاب تعریف کرده‌ام حتما دارم خودم را به آن اضافه می‌کنم.

انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha