پیام ضعف داخلی چه تصویری از ایران در جهان میسازد؟
خبرگزاری آنا - مهدی پناهی کارشناس رسانه و ارتباطات: بر هیچ کس پوشیده نیست که رژیم صهیونیستی و آمریکا از ابتدای انقلاب بزرگ اسلامی مردم ایران، به دنبال براندازی و سرنگونی حاکمیت مردم ایران بودهاند؛ تجربه تاریخی ۴۶ سال اخیر هم موید همین مسئله است.
اما سوالی که مطرح میشود در جنگ ۱۲ روزه اخیر رژیم صهیونیستی، آمریکا و ناتو علیه ایران چه عاملی باعث شد که دشمن تصور کند همزمان با حمله خارجی میتواند براندازی اجتماعی از داخل بکند؟
مسئله اصلی تصمیم گیران و تصمیم سازان در همه دنیا درک کامل و جامع از جامعه و مردم است؛ این درک از ابزارهای مختلف افکارسنجی، بیگ دیتاهای شبکههای اجتماعی و محتواهای رسانهای حاصل میشود و تفسیر آن کلیدیتر بخش تصمیم سازی است.
به گفته بسیاری از کارشناسان برنامه اصلی دشمن در جنگ ۱۲ روزه شورش و اغتشاش داخلی همزمان با حمله نظامی بود و برای این کار هم تدارک گسترده دیده بودند، پیش فرضشان هم این بود که مردم با این اغتشاشات همراهی میکنند!
اما این پیش فرض چگونه در ذهن دشمن شکل گرفت؟ همان طور که گفته شد با تحلیل افکارسنجیها و بیگ دیتاهای شبکههای اجتماعی و محتواهای رسانهای.
مورد اول و دوم در فضای سیاسی و ارتباطی ایران مخدوش است؛ مردم ایران در طول تاریخ تمدن ایران جز پیچیدهترین مردمان جهان بودند و به سادگی نیتهای ذهنی شان قابل تشخیص نیست. علاوه بر این نظریات مارپیچ سکوت در حوزه ارتباطات ثابت میکند که صدای اقلیتی میتواند باعث همراهی ظاهری اکثریت شود؛ یعنی مردم برای تایید شدن سعی میکنند در فضای عمومی برخی عقاید و نظرات را تایید کنند، اما در باطن به آن قبول ندارند.
به طور نمونه در فضای عمومی جامعه انتقاد و غر زدن نسبت به دولت و حاکمیت مرسوم است؛ هرکس این اظهارات مردم را بشنود و تاریخ ایران را نشناسد؛ باورش میشود! از سوی دیگر در شبکههای اجتماعی هم انواع و اقسام رباتها تولیدات جعلی انجام میدهند که نمیتوانند معرف صحیحی از جامعه باشند؛ بنابراین میماند محتواهای رسانههای و تریبونهای رسمی که در رسانههای خارجی نیز منعکس میشود.
بعد از جنگ دوازده روزه رسانههای خارجی به ویژه رژیم صهیونیستی و آمریکا، ایران را اینگونه میبینند: نه فروپاشیده، نه باثبات، نه در حال صعود بلکه قدرتی فرسوده، پرریسک، در آستانه تصمیمهای سرنوشتساز، با جامعهای که از دولت و حاکمیت زاویه دارد.
این تصویر، صرفاً محصول عملیات رسانهای بیرونی نیست؛ بلکه تا حد زیادی بازتاب روایتهایی است که از داخل ایران به بیرون مخابره میشود و عینا توسط رسانههای خارجی نیز بازتاب داده میشوند یا مبنای تحلیل قرار میگیرند.
یکی از مهمترین عوامل شکلگیری این تصویر، اظهار مکرر عجز، ناتوانی و بنبست توسط برخی مسئولان و صاحبان تریبون و رسانههای رسمی است؛ حتی اگر این اظهارات با نیت هشدار، انتقاد درونگفتمانی یا فشار سیاسی داخلی بیان شوند.
برای فهم این مسئله مهم، میتوان به چند نظریه معتبر رسانهای و ارتباطی تکیه کرد:
۱- نظریه چارچوببندی (Framing): بر اساس این نظریه، رسانهها واقعیت را نمیسازند، اما نحوه دیدن واقعیت را شکل میدهند. وقتی مقام رسمی میگوید: تهران را باید تخلیه کنیم یا نمیتوانیم و بلد نیستیم یا در بدترین وضعیت تاریخی هستیم و همه راهها بسته شده است؛ رسانه خارجی این گزاره را بهعنوان چارچوب تفسیر ایران انتخاب میکند. در نتیجه، حتی نقاط قدرت ایران نیز در چارچوب کشوری خسته و درمانده معنا میشوند، نه بازیگری در حال بازآرایی.
۲- نظریه دستور کارگذاری (Agenda Setting): این نظریه میگوید رسانهها به مردم نمیگویند چگونه فکر کنند، بلکه میگویند به چه چیزی فکر کنند.
وقتی خودِ مسئولان، مداوماً بر ناتوانی، بحران، بیراهحلی تأکید میکنند، همان مؤلفهها به دستور کار رسانههای خارجی نیز تبدیل میشود. در نتیجه، حتی اگر ایران در حوزههایی مانند تاب آوری امنیتی، ظرفیتهای منطقهای، یا انسجام ملی و مذهبی دارای مؤلفههای قدرت باشد، این موارد از دستور کار رسانهای حذف یا حاشیهای میشوند یا وارونه روایت میشود.
۳- نظریه مارپیچ سکوت (Spiral of Silence): وقتی روایت غالب رسمی، روایت ضعف و بنبست باشد، روایتهای مبتنی بر توان، ابتکار یا گزینههای جایگزین، به حاشیه رانده میشوند. کارشناسان و نخبگان محتاط، کمتر از ظرفیتها سخن میگویند.
این خلأ، توسط رسانههای خارجی پر میشود و آنها نماینده روایت غالب میشوند؛ روایتی که ایران را محتاج، مضطرب و واکنشی نشان میدهد.
۴- دیپلماسی عمومی و منطق سیگنالدهی: در روابط بینالملل، هر سخن مقام رسمی یک سیگنال راهبردی تلقی میشود. اظهار ضعف علنی هزینه فشار خارجی را کاهش میدهد، طرف مقابل را به تشدید مطالبات ترغیب میکند، ایران را بازیگری معرفی میکند که در موضع دفاعی دائمی است. در چنین شرایطی، حتی اقدامات تاکتیکی ایران نیز نه بهعنوان مدیریت بحران، بلکه بهعنوان ناچاری تفسیر میشوند.
این تحلیل به معنای نادیده گرفتن شرایط و مشکلات داخلی به ویژه در حوزه اقتصاد نیست، اما تصویر کنونی ایران در رسانههای خارجی، بیش از آنکه حاصل واقعیت باشد، محصول روایتهای رسمی داخلی نادرست از کشور است.
وقتی جامعه ایرانی به گواه تاریخ جلوتر از مسئولان همواره حرکت کردند، اما مسئولان خود را ناتوانتر از واقعیت توصیف میکند، رسانه خارجی این شکاف را به نشانه فرسایش ساختاری تعبیر میکند یا دعواهای سیاسی و برخی گمانه زنیهایی که دور از واقعیت است (همانند آینده سیاسی ایران) باعث جریح شدن دشمن و ایجاد محاسبات اشتباه میشود.
در منطق رسانهای، قدرت فقط آنچه هست نیست؛ آن چیزی است که گفته و باورپذیر میشود. اظهار مداوم عجز یا دعواهای سیاسی، حتی اگر از سر دلسوزی باشد، در سطح بینالمللی به معنای کاهش قدرت ادراکی ایران است؛ و در سیاست جهانی، قدرت ادراکی گاه از قدرت واقعی تعیینکنندهتر است. از همین منظر است که رهبر معظم انقلاب بارها بر مسئله روایت امید و پیشرفت تاکید دارند و حتی در دیدار اخیر مداحان ضمن قبول و بیان برخی مشکلات میگویند که با همه این مشکلات، اما کشور رو به جلو است و اقدامات مثبتی هم داشته است.
انتهای پیام/