یلدا؛ جشنی برای تولد خورشید/ شبی که تکرار همیشگی امید است
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، سعید تقدیری استاد زبان و ادبیات فارسی ـ شما چند سالتان است؟ سن پدر و پدربزرگتان چقدر بوده یا هست؟ پدران و پدرانشان چقدر عمر کردند؟ و همینطور این زنجیره را به عقبتر ببرید! تمام نیاکان ایرانی ما به احتمال از هزاران سال پیش، «یلدا» را جشن میگرفتند.
شاید هم خیلی لازم نباشد به دورههای دورتر برویم. تا زمان حملۀ یونانیان به ایران، گویا رسم جشن یلدا در میان هخامنشیان رایج بود. ورود دشمنان به این خاک، باعث برچیده شدن این رسم نشد. آن ادامه یافت. تا زمانی که اعراب بر ایران مسلط شدند. با حملۀ اعراب هم «یلدا» هر ساله و همیشگی در میان مردم ایران برگزار میشد تا اینکه به صورت گسترده، مغولان به ایران حمله کردند. آمدند، کُشتند و سوختند و رفتند، اما همچنان با وجود تمام آسیب ها، نتوانستند یلدا، این رسم کهن را از فرهنگ تاریخی ما ایرانیان پاک کنند؛ در هر یک از دورههای تاریخی بعدی هم، هیچ بیگانه یا اهرم فشاری نتوانست «یلدا» را از تقویم ایرانیان بردارد. جشنی که تا امروز در میان مردم ایران برگزار شده و عمر آن به بلندای تاریخ ایران است.
بدون شک راز و رمزهای فراوانی در جشن یلدا، نهفته است که توانسته در میان تمام دورههای تاریخی ایران، خود را حفظ کند. اما آیا تا به حال از خود پرسیدهاید که دلیل تداوم و استمرار این جشن کهن در میان ایرانیان چیست؟ پرسشی که شاید یک پاسخ کوتاه بیشتر نداشته باشد: «امید!»
«امید» روشنترین راز ماندگاری یلداست.
بیایید همه چیز را از ابتدا توضیح دهیم: واژۀ یلدا لغتی سریانی به معنی «تولد» یا «زایش» است. تولد چه چیزی؟ خورشید!
ایرانیان قدیم به درستی دریافته بودند که در این زمان، طولانیترین شب سال اتفاق میافتد. شبی که از آفریدههای اهریمن است و در این وقت، نیروهای بدی، قدرت و توان بیشتری برای احاطه بر مردم دارد. اگر چنین است، پس ایرانیان به چه دلیل، شبی که اهریمنی است را جشن میگرفتند؟
نکته اصلی ماجرا اینجاست که ما ایرانیان هیچگاه به بهانه شب، یلدا را جشن نگرفتهایم؛ بلکه برگزاری این مراسم، دورهمیهای ما، به شادی نشستن ها، بگو بخندها، شیرینی و آجیل خوردنها و تمام خوشگذرانیهایی که ما در کنار هم خواهیم داشت به بهانه «تولد خورشید» است. این یکی از فلسفیترین مفاهیم زندگی ایرانیان و از اساسیترین مضامین جشنهای باستانی ماست؛ چراکه در طولانیترین شب سال، آنجا که همه مردم، چشم به آسمان دوختهاند و به دنبال «ماه» میگردند، شب آبستن خورشید گرم و درخشنده است. جالب آنکه این تولد دقیقا با شروع فصل زمستان خواهد بود.
ایرانیان قدیم دورههای عصر یخبندان را به چشم خود دیده بودند و درک عمیقی از مفهموم تاریکی و سرما داشتند. زمستانهای سخت، همیشه یادآور زندگی مشقت باری بود که در این فصل تجربه میکردند. در این زمان، به دلیل سرمای فراوان و انبوه برف در راه ها، بیشتر مسیرها بسته میشد. در صورت عدم ذخیره غذا، انسان با خطر گرسنگی و مرگ مواجه میگشت. او نمیتوانست از جایی به جایی برود چراکه حیوانات گرسنه و درنده در کمین او نشسته بودند. در این زمان انسان، نه یک شکارچی که خود به عنوان یک شکار، محسوب میشد. در چنین زمستانهای سختی، تنها امید بقا و ادامۀ زندگی، استفاده از پناهی گرم و روشن بود. خورشید روز و آتشی که در شب میتوانست انسان را به گذشت روزها و نزدیک شدن فصل بهار دلگرم کند.
تولد خورشید در آغاز زمستان به این معنی است که هرچقدر زمستان سرد و سختی هم در راه باشد، باز ما خورشیدی خواهیم داشت که هر روز از شرق، سرخ و تابان سربرآورد و ما را به آمدن روزهای خوب و بهاری نوید دهد. این والاترین معنای فلسفی-شناختی «امید» است. با منبعی تمام نشدنی از روشنایی و گرما که بر دل تاریکی و سرما میتازد و ما را از شر آن خلاصی میدهد.
ایرانیان کهن، برای تولد خورشید در یلدا، نه رنگ «زرد» بلکه رنگ «قرمز» را انتخاب کرده بودند. خورشید در زمان طلوع، سرخ رنگ است (تولد) و بهنگام غروب (مرگ برای تولدی دوباره) به رنگ خون خواهد شد. قرمز، رنگ زندگی است و به خوبی حس انرژی و حرارت را منتقل میکند. از سویی دیگر، خورشید زمستان، مژده بهار میدهد و نماینده رنگ سبز است. اگر ما سفرههای یلدایی خود را سبز و قرمز میچینیم، این باوری است که برای نخستین بار در ذهن و اندیشه نیاکانمان شکل گرفته است.
هندوانه و انار، سرخند و گردی آنها به یادآورنده سرخی خورشید است. در این شب استفاده از میوهها و خوراکیهای پر دانه مثل انار و آجیل به صورت نمادین انتخاب شده تا با پرمایگی آن به کم مایگی اهریمن بتازیم. انار پردانه، نمادی برای «اتحاد» است. جمع شدن خانوادهها دور یکدیگر، حافظ خوانی ها، گل گفتن و گل شنفتن رمز اتحاد شب یلداست. شبی که چراغ خانهها روشن است و از پشت در هر خانهای صدای شادی و خنده میآید. واقعا اگر چنین سنتهایی در ایران نبود، ما چگونه و به چه بهانهای به همدیگر متصل میشدیم؟ کِی از هم خبر میگرفتیم تا برای گرفتاریهای یکدیگر چارهای میاندیشیدیم؟ یلدا نه یک رسم خرافی، بلکه تمرین همدلی، شادی، تکرار امید و همدیگر را دریافتن است. به اصطلاح امروزی، یلدا میتواند نوعی «تراپی» باشد.
جشن پیروزی گرما بر فسردگی و فتح تاریکیها توسط نور است. شبی که هر سال در ما «امید» را تکرار میکند؛ که روزهای خوب هنوز در راهند، زمستان به سر خواهد رسید و دوباره خورشید متولد خواهد شد.
با سبک زندگی امروز، با وجود مشکلات و گرانیها اگرچه شاید میزبان یلدا بودن کمی سخت و هزینه بر به نظر میرسد، اما در سالهای اخیر ایرانیان ثابت کردهاند که میتوان برای عبور از آن چارهای کرد. در بعضی از خانوادههای کم درآمدتر برای آنکه تمام هزینهها بر دوش یک شخص نباشد، معمولا در خانه بزرگترین فرد خانواده جمع میشوند و هر یک از میهمانان برای آن شب، خوراکی یا غذایی تهیه میکند و با خود به آنجا میآورد تا همگان در کنار یکدیگر هر آنچه دارند را سهیم شوند. این قاب یلدایی، زیباترین و زلالترین تعریف مفاهیم «صمیمیت»، «همدلی»، «درک» و «خانواده» است. گویی که خورشیدی نو، در میان دست هایشان دوباره متولد میشود. به راستی که ایرانیان معنی تازهای از این بیت هستند که اگر:
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی / تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن
انتهای پیام/