صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۲۱ - ۲۶ تير ۱۳۹۵
در سمینار بررسی نهاد دانشگاه در ایران

عباس کاظمی: پایان‌نامه‌نویسان، قربانی سیستم دانشگاه موجود هستند

سمینار نهاد دانشگاه در ایران با حضور دکتر مقصود فراست‌خواه عضو هیات علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، دکتر محمد مالجو استاد دانشکده علوم اقتصاد دانشگاه تهران و دکتر عباس کاظمی عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در محل مؤسسه سیاسی اقتصادی پرسش برگزار شد.
کد خبر : 101969

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، عباس کاظمی عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی بحث خود را درباره پرولتاریای دانشگاه در ایران ارائه کرد و گفت: «در چند سال اخیر چیزی که ذهن من را به خود درگیر کرد، این بود که آیا می‌شود در یک طبقه بالادست بود و به فرودستان فکر کرد؟ تجربه‌ای که از سال 89 داشتم و باعث شد که من از استادی دانشگاه تهران خارج شوم و موقعیت‌های پایین‌تر دانشگاهی را لمس کنم، یکی از آن‌ها حق‌التدریسی بود. خیلی از افراد را تا زمانی که هم‌سطح آن‌ها نشویم و در کنار آنها نباشیم، برایمان رؤیت‌پذیر نیستند. تا جایی که 70درصد استادانی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند، حق‌التدریس هستند و وقتی دقت بیشتری می‌کنیم، دانشجویان تحصیلات تکمیلی را می‌بینیم که برای استادانشان برای دیگران، کتاب، مقاله و پایان‌نامه می‌نویسند اما خودشان هیچ جایگاه و هویتی در نظام دانشگاهی ندارند، هیچ‌جا اسم‌شان نمی‌آید و جایی دیده نمی‌شوند. این چیزی است که من اسمش را پرولتاریای دانشگاهی می‌گذارم. گروه‌های بی‌شماری از بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی در ایران ایجاد شده‌اند که اینها وضعیت نابرابر و متزلزلی را در جامعه راه‌ انداختند.»


کاظمی گفت: «کسانی که وارد دانشگاه شدند، به این امید آمدند که حداقل بعد از چند سال بتوانند وارد بازار کار شوند. مساله بیکاری امر مهمی است که از ابتدا هم وجود داشته است. سه دهه پیش هم، مساله بیکاری حاد بود ولی توسعه دانشگاه‌ها برای دولت به عنوان یک مسکن عمل می‌کرد و برای افرادی که وارد دانشگاه می‌شدند امید واهی فراهم می‌کرد.»


او گفت: «فرض بر این است که دانشگاه‌ها تا حد زیادی از این نابرابری در بازار کار را کم کنند؛ اما آنچه مشاهده می‌شود این است که بعد از چند دهه نه تنها بیکاری کم نشده است بلکه نابرابری در بازار اشتغال نیز حادتر شده است. ما باید بین سه مفهوم سرقت علمی، سایه‌نویسی و پرولتاریای دانشگاهی تفاوت قائل شویم. از یک سو کارخانه‌ای به اسم دانشگاه وجود دارد که باید کتاب، مقاله و پایان‌نامه تولید کند. چه بازاری بهتر از این! که سرمایه‌داران و فرصت‌طلبان به سوی این کارخانه بیایند و تلاش کنند سودی از آن کسب کنند و در نهایت تعداد مقالات رشد فزاینده‌ای پیدا می‌کند و ما نیز به رتبه علمی‌مان افتخار می‌کنیم. در حالی که متوجه نیستند طرح‌های این همه مقالات، کتاب‌ها و پایان‌نامه‌ها را کسانی می‌چرخانند که هیچ اسمی از آنها نیست و به اسم کسانی است که هیچ از آن طرح‌ها نمی‌دانند.»


کاظمی به عوامل ظهور پرولتاریای دانشگاهی اشاره کرد و گفت: «دو عامل اصلی باعث ظهور این پدیده شده است. اولین عامل چیزی به اسم گسترش آموزش زیاد است که جامعه را بیش از حد زیر آموزش قرار داده است. از یک سو تعداد دانشگاه‌ها بعد از انقلاب توسعه پیدا کرده است، در سال 93 ما 2هزارو 640 دانشگاه داریم. همه واحدهای علمی -کاربردی و همه واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی خود یک دانشگاه محسوب می‌شوند و به این صورت بدنه دانشگاه متورم می‌شود. در حال حاضر چیزی حدود 4میلیون و 700 دانشجو داریم. یکی از پیامدهای آشکار این مساله این است که یک جابه‌جایی در مساله بیکاری رخ می‌دهد و تغییراتی در ساختارهای فرم بیکاری در ایران ایجاد شده است. ما با بیکارانی مواجه هستیم که همگی تحصیل کرده و دانشگاهی هستند، در عین حال این وضعیت بیکاری تحصیل‌کرده‌ها برای اقلیت‌ها بیشتر است و زنان دانشگاهی دو برابر مردان بیکار هستند. ما هنوز آماری از وضعیت بیکاری اقلیت‌های قومیتی و مذهبی نداریم ولی مسلماً نابرابری بین یک فرد سنی کُرد با یک فرد شیعه فارس وجود دارد و روند به سمتی پیش‌ می‌رود که انشقاقی در ساختارهای دانشگاهی ایجاد شود و در آینده نزدیک شکاف‌های خیلی وسیعی درون جامعه تحصیل‌کرده راه می‌اندازد.»


او گفت: «دعوا از طبقات فرودست اقتصادی کم‌درآمد به سوی طبقات متوسط می‌رود که تحصیل کرده هستند و می‌شود به آن‌ها پرولتاریای یقه‌سفید گفت. در طول 20-30 سال گذشته در حالی که دانشگاه‌ها گسترش پیدا کردند و مدارک از سطح لیسانس به دکتری رسیده است، اما هنوز وابستگی مالی دانشجویان به والدین و خانواده‌ها کاسته نشده است. در یک تحقیقی 70درصد دانشجویان گفته‌اند که منبع درآمد ما خانواده‌هایمان هستند.»


او با اشاره به عامل دیگر ظهور پرولتاریای دانشگاهی، افزود: «عامل دوم، مفهوم عدالت آموزشی و عدالت در دستیابی به اشتغال است. اگر ما منابع آموزشی را به صورت عادلانه توزیع کنیم، نابرابری در دستیابی به منابع کم‌یاب هم کمتر می‌شود. اتفاق خوبی که بعد از انقلاب افتاد، سهمیه‌بندی مناطق محروم بود. این سهمیه‌بندی می‌گفت که مناطق محروم همه بین خود رقابت کنند و در نهایت همه با هم سهم برابری در دانشگاه‌های برتر کشور داشته باشند. چیزی که عامدانه به آن توجه نشده است این است که دستیابی به منابع شغلی با محدودیت‌های ایدئولوژیک سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همراه است و اگر من در دانشگاه تهران یا شریف یا امیرکبیر درس خوانده باشم و کُرد باشم و سنی؛ سهم برابری با یک شخص فارس شیعه که مثلا از شیراز است ندارم. ما نه تنها باید از خصوصی‌سازی و نقد آن حرف بزنیم بلکه در کنار آن باید به استقلال دانشگاه‌ها هم تأکید کنیم. به میزانی که دانشگاه‌ها به سوی خصوصی‌سازی به معنای خاص ایرانی پیش‌ بروند برخلاف آن، محدودیت‌ها بر دانشگاه و اشتغال، اینکه چه کسی اعضای هیات علمی شود، چه کسی دانشجو یا کارمند شود و ... وسیع‌تر می‌شود.»


عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی گفت: «ما همیشه سمتی را شدیدا می‌بندیم و سمتی را آزاد می‌گذاریم. می‌گوییم همه باید درس بخوانند ولی همه از سهم برابری در دستیابی به اشتغال برخوردار نیستند. مفهوم پرولتاریایی‌شدن دانشگاهیان برای اولین بار در هلند مطرح شده است و در آمریکا و انگلیس این مفهوم بیشتر به استادان حق‌التدریس ارجاع داده می‌شود، کسانی که نمی‌توانند موقعیت ثابت و مشخصی پیدا کنند. به این ترتیب یک قشربندی در نظام دانشگاهی ایجاد شده است. استادانی که تمام‌وقت هستند و استادانی که حق‌التدریس و پاره‌وقت هستند. این استادان در حالیکه بیشتر از استادان تمام‌وقت تدریس می‌کنند اما در جایگاه فرودست دانشگاهی هستند.»


او گفت: «من دو نوع پرولتاریا را از هم تفکیک می‌کنم. پرولتالیای آموزشی که همان استادان پاره‌وقت و استادان حق‌التدریس هستند. از سال 87 به بعد آمار نشان می‌دهد تعداد استادان تمام‌وقت سه برابر شده است و این در حالی است که تعداد استادان پاره‌وقت 20 برابر شده است. در حال حاضر طبق چیزی که ثبت شده است 236 هزارو 800 استاد پاره‌وقت داریم که مسلما خیلی بیشتر از چیزی هستند که ثبت شده است. حق‌التدریسی در ایران در حال تبدیل‌شدن به یک شغل ثابت است و این استادان در حقوق و مزایا دستمزدی مانند کارگران غیرماهر دارند.»


"افرادی که برای دیگران پایان‌نامه می‌نویسند قربانی سیستم دانشگاه موجود هستند. آنها دانشگاه را به فساد نمی‌کشند دانشگاه پیش از این از سوی کسانی که سیاست‌‌گذاری می‌کنند و از سوی دولت به فساد کشیده شده است"

کاظمی نوع دیگر پرولتاریا را پژوهشی دانست و گفت: «من در این زمینه تحقیقی انجام دادم و با افراد زیادی که برای دیگران کتاب، مقاله و پایان‌نامه می‌نویسند گفت‌وگو کردم. در ابتدا نگاهی مثبت به آنها نداشتم و می‌گفتم چرا آنها باید چنین کارهایی را انجام دهند. اما بعد از گفت‌وگو نگاهم به آن‌ها عوض شد. افرادی که برای دیگران پایان‌نامه می‌نویسند، قربانی سیستم دانشگاه موجود هستند. آن‌ها دانشگاه را به فساد نمی‌کشند دانشگاه پیش از این از سوی کسانی که سیاست‌‌گذاری می‌کنند و از سوی دولت به فساد کشیده شده است. این نوع پرولتاریا نسبت به پرولتاریای آموزشی وضع بسیار اسف‌بارتری دارد. اینها کسانی هستند که برای استادان تمام‌وقت و برای همه کتاب و پایان‌نامه می‌نویسند، آن‌ها ارتقا می‌یابند و خود بی‌هویت می‌شوند. در کلاس درس هویت مشخصی دارند و درس به اسم آن‌هاست اما بیرون که می‌آیند هیچ جایگاهی ندارند.»


او گفت: «در قانون اساسی اسم از برابری همه است و چنین تبعیضی وجود ندارد. اما باید دید که این تبعیض از کجا ناشی شده است، چون واقعا در عمل وجود دارد. به طور خلاصه بخش عظیمی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی در نظام دانشگاهی ما هیچ جایگاهی ندارند و به طبقه فرودستی در نظام دانشگاهی تبدیل شده‌اند که پیامدهای بسیار منفی‌ای برای نهاد علم و جامعه دارد.»


انتهای پیام/

ارسال نظر