تلاش آمریکا برای بازگشت به حیاط خلوت قدیمی؛ تشدید تنش در کارائیب و مبارزه ضد امپریالیستی ونزوئلا
«مهدی شکیبایی» کارشناس مسائل بینالملل، در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری آنا، درباره تشدید تنشها در منطقه کارائیب گفت: برای فهم دقیق روندهای اخیر باید ابتدا جایگاه ونزوئلا و اهمیت راهبردی این کشور در مناسبات قدرت بینالمللی را در نظر گرفت. ونزوئلا تنها یک دولت نفتخیز در آمریکای لاتین نیست، بلکه به دلیل سالها استقلالطلبی و مقاومت در برابر نظم مورد نظر آمریکا، به یکی از گرههای اصلی نبرد میان جریانهای ضد امپریالیستی و ساختار سلطه غرب تبدیل شده است.
وی تأکید کرد: اتحاد سیاسی و اقتصادی ایران و ونزوئلا، که طی دو دهه گذشته عمیقتر شده، یکی از مهمترین عواملی است که خشم واشنگتن را برانگیخته و همین مسئله باعث شده آمریکاییها از هر ابزاری برای تضعیف این شراکت راهبردی استفاده کنند. این اتحاد برای آمریکا فقط یک همکاری معمولی بین دو کشور نیست، بلکه نمادی از امکان شکلگیری محورهای مستقل در برابر هژمونی واشنگتن است؛ محوری که در سالهای اخیر از آمریکای لاتین تا خاورمیانه امتداد یافته و در نگاه تحلیلگران آمریکایی تهدیدی واقعی برای ساختار قدرت جهانی به شمار میرود.
راهبرد ترامپ؛ بازگرداندن کنترل بر «حیاط خلوت»
این کارشناس مسائل بینالملل یادآور شد: بدون درک پیشزمینههای تاریخی روابط آمریکا با آمریکای لاتین، تحلیل اقدامات دولت ترامپ علیه کاراکاس ناقص خواهد بود. از منظر سنتی، واشنگتن همواره آمریکای لاتین را حیاط خلوت خود دانسته و هرگونه ظهور قدرت مستقل یا جریان سیاسی ناهمسو با سیاستهای خود را تحمل نکرده است. از ماجرای کودتاهای قرن بیستم تا تحریمهای فلجکننده دهههای اخیر، سیاست آمریکا در این منطقه بر جلوگیری از شکلگیری قطبهای رقیب استوار بوده است؛ بنابراین وقتی ونزوئلا در دوران هوگو چاوز و سپس نیکولاس مادورو به یکی از پیشتازان جریان ضد امپریالیستی تبدیل شد و همزمان روابط خود با ایران، چین و روسیه را گسترش داد، نگرانی آمریکا نسبت به آینده بلوکبندیهای جهانی افزایش یافت.
شکیبایی در تشریح اهداف ایالات متحده از تشدید فشارها عنوان کرد: هدف اصلی واشنگتن بازگرداندن کنترل بر آمریکای لاتین است. ترامپ با بهرهگیری از فضای رقابتی در داخل آمریکا و با تکیه بر شعار «بازگرداندن عظمت» تلاش دارد نشان دهد دولت او میتواند به شکلگیری قطبهای مستقل پایان دهد و نظم آمریکایی را بازسازی کند. در همین راستا، ونزوئلا به دلیل ظرفیتهای نفتی عظیم، موقعیت ژئوپولیتیکی و نقش آن در معادلات ضدغربی، نقطهای کلیدی در راهبرد کاخ سفید محسوب میشود.
در ادامه، او توضیح داد که استقرار ناوهای جنگی، تشدید تحریمهای اقتصادی، تهدیدهای آشکار نظامی و افزایش فشارهای رسانهای همه در چارچوب یک راهبرد واحد قابل تحلیل است: تضعیف مادورو یا در بهترین حالت برای آنان، تغییر رژیم در کاراکاس. این فشارها فقط سیاسی نیست، بلکه ترکیبی از فشار اقتصادی، عملیات روانی و تهدید امنیتی مستقیم است و هدف نهایی آن بازگرداندن هژمونی واشنگتن در منطقه است.
پیامدهای ژئوپولیتیکی برای چین و روسیه
این کارشناس مسائل بینالملل درباره پیامدهای این تنشها برای چین و روسیه توضیح داد: اگر آمریکا موفق شود ونزوئلا را تضعیف کند، نهتنها نفوذ غرب در آمریکای لاتین افزایش مییابد، بلکه جایگاه چین و روسیه نیز در یکی از معدود مناطق نفوذشان دچار آسیب جدی خواهد شد. ونزوئلا برای این دو کشور فقط یک شریک اقتصادی نیست، بلکه بخشی از تلاش آنان برای تقویت نظم چندقطبی در جهان است؛ نظمی که در سالهای اخیر رفتهرفته در برابر ساختار تکقطبی غرب شکل گرفته است. از این رو شکست یا تضعیف کاراکاس ضربهای ایدئولوژیک و راهبردی به جریان جهانی ضدغرب وارد میکند و تصویر پکن و مسکو را بهعنوان حامیان استقلال دولتهای ناهمسو با آمریکا با چالش مواجه میسازد.
شکیبایی در بخش دیگری از تحلیل خود درباره احتمال حمایت چین و روسیه از ونزوئلا در برابر آمریکا تشریح کرد: ورود چین یا روسیه به شکل آشکار و عملی برای حمایت از ونزوئلا هزینههای ژئوپولیتیکی بسیار سنگینی خواهد داشت و احتمال افزایش تنش مستقیم با آمریکا و متحدانش را بالا میبرد. بنابراین حمایتهای احتمالی این دو قدرت بیشتر در قالب کمکهای اقتصادی، انرژی، سیاسی و دیپلماتیک خواهد بود تا ورود به فاز تقابل نظامی.
محدودسازی نفوذ ایران و سناریوی «آشوب هدایتشده»
او در پاسخ به پرسشی درباره اینکه آیا یکی از اهداف فشار بر ونزوئلا محدود کردن نفوذ ایران است، گفت: این هدف کاملاً در راهبرد آمریکا قرار دارد. ونزوئلا یکی از مهمترین متحدان ایران در نیمکره غربی است و تضعیف این کشور عملاً به معنای تضعیف یکی از پایههای مقاومت در برابر سیاستهای غربی خواهد بود. فشار بر کاراکاس بخشی از طرح گستردهتر غرب برای محاصره ژئوپولیتیکی ایران از خاورمیانه تا آمریکای لاتین است و این راهبرد به شکل هماهنگ در دستور کار قرار دارد.
کارشناس مسائل بینالملل در ادامه درباره ادعای آمریکا مبنی بر «مبارزه با مواد مخدر» نیز تحلیل کرد که این استدلال فاقد پایه منطقی است؛ زیرا مبارزه با کارتلهای مواد مخدر نیازمند استقرار ناوهای جنگی و تهدیدهای نظامی نیست. ابزارهای اطلاعاتی، امنیتی و همکاری پلیسی روشهای کلاسیک این مبارزه هستند و اقدام آمریکا در کارائیب بیشتر از آنکه شبیه عملیات ضدقاچاق باشد، به یک اقدام ژئوپولیتیکی کلاسیک شباهت دارد. در همین راستا، استقرار سنگین نظامی و تهدیدهای امنیتی نشان میدهد که این بهانه تنها پوششی برای فشارهای راهبردی است.
وی در جمعبندی تحلیل خود درباره آینده تنشها و احتمال وقوع حمله نظامی مستقیم توسط آمریکا توضیح داد: تجربه دو دهه اخیر نشان داده واشنگتن تمایلی به آغاز جنگهای پرهزینه ندارد و ترجیح میدهد از «الگوی ترکیبی» استفاده کند. این الگو شامل فشار اقتصادی گسترده، عملیات روانی در مقیاس بالا، حمایت از اپوزیسیون داخلی، تحریک نارضایتیها، بحرانسازی اجتماعی، و هدایت اعتراضات به سمت بیثباتی داخلی است. چنین مسیری هم ارزانتر است، هم ریسک کمتری دارد و هم برای آمریکا قابل مدیریتتر است.
به باور او محتملترین سناریو برای آینده ونزوئلا ادامه فشارهای اقتصادی، تشدید بیثباتی اجتماعی، تلاش برای ایجاد شکاف در حاکمیت و اجرای یک مدل «آشوب هدایتشده» است؛ راهبردی که آمریکا در سالهای اخیر در کشورهای دیگر نیز آزموده و اکنون در کارائیب با شدت بیشتری دنبال میکند.
انتهای پیام/