صفحه نخست

آناتک

آنامدیا

دانشگاه

فرهنگ‌

علم

سیاست و جهان

اقتصاد

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

همدان

هرمزگان

یزد

پخش زنده

۱۱:۰۴ | ۲۵ / ۰۸ /۱۴۰۴
| |

وابستگی با نقاب استقلال؛ بحران تازه جهان عرب پس از جنگ ۱۲ روزه ایران

دوازده روز جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی نه تنها مرزهای بازدارندگی را جابه‌جا کرد، بلکه پرده از چهره واقعی نظم پوشالی منطقه برداشت؛ نظمی که در آن وابستگی با نام استقلال فروخته می‌شود و امنیت، کالایی اجاره‌ای در بازار قدرت است. این جنگ کوتاه، آینه‌ای در برابر جهان عرب قرار داد تا نشان دهد عصر «پیمان‌های شیشه‌ای» و تکیه بر چتر بیگانه به پایان رسیده و تنها بازیگری که با اراده خود مسیر آینده را ترسیم می‌کند، ایران است.
کد خبر : 1012236

به گزارش خبرگزاری آنا، پسا‌جنگ دوازده‌روزه ایران و رژیم متجاوز اسرائیل، فصلی تازه از تکرار در جهان عرب است؛ تکراری به ظرافت یک فریب، که در آن «وابستگی» جامه عوض کرده و با نام «استقلال» به بازار اقتدار بازگشته است. جنگی که در ظاهر، تقابل کوتاه‌مدت ایران و رژیم اسرائیل بود، اما در حقیقت پرده آخر از نمایش طولانی بی‌اعتمادی میان واشنگتن، تل‌آویو و اعراب خلیج فارس را کنار زد. حالا که چندی از نبرد گذشته، تابلوی تازه‌ای روی دیوار سیاست منطقه نصب شده است: در خاورمیانه‌ قدرت خریدنی است، اما امنیت نه.

 بازگشت وابستگی در لباس اقتدار

با هر بحران تازه، آمریکایی‌ها صفحه‌ای از دفتر غیرقابل اعتماد بودن خود را ورق می‌زنند و اعراب، ناخواسته حاشیه‌نویسان آن هستند. حمله اسرائیل به دوحه نیز برگی از همین دفتر بود که اعتبار پیمان ابراهیم را مثل شیشه شکست و نشان داد پروژه صلح در واقع نسخه‌ای است برای اداره بحران در خاورمیانه، نه پایان آن.

با این اتفاق آنچه اعراب روزی تصور می‌کردند «دروازه قدرت» باشد، به درب خروج تبدیل شد. تل‌آویو، عرب‌ها را مثل مُهره‌های اضافه روی صفحه شطرنج بازی داد و واشنگتن، همچون همیشه از دور نظاره کرد تا برنده نهایی همان کسی باشد که بحران را می‌فروشد، نه کسی که در آن می‌میرد.

پیمان‌های شیشه‌ای و امنیت اجاره‌ای

عربستان امروز در میانه دو دریای متلاطم شناور است: از یک‌سو وسوسه استقلال، از سوی دیگر ترس از تنها ماندن. تلاشش برای تعریف الگوی امنیت بومی، بیشتر شبیه تمرینی است در کار حفظ توازن؛ ایستادن روی طناب پوسیده آمریکا و تلاش برای حفظ امنیت با قدرت خریدنی. با این حساب در بازار منطقه‌ای که «بازدارندگی» به مهمات اجاره‌ای تبدیل شده، عربستان همچنان مشتری وفادار است، نه بازیگر.

اما مسئله فقط نظامی نیست. پسا‌جنگ دوازده‌روزه پرده از اقتصاد سیاسی تازه‌ای نیز برداشت: «وابستگیِ نوسازی‌شده». کشور‌های خلیج فارس میلیارد‌ها دلار برای توسعه هزینه می‌کنند تا آزاد شوند، ولی در واقع پیچیده‌ترین نوع اسارت را تجربه می‌نمایند؛ اسارت فکری در برابر ایدئولوژی امنیتِ وارداتی. اگر نگاهی دقیق‌تر بیندازیم چشم‌انداز‌های پر زرق و برق، برج‌های شیشه‌ای و قرارداد‌های تسلیحاتی، همه بر ستون‌هایی از بیم بنا شده‌اند؛ بیم از همان بلایی که اسرائیل بر سر قطر آورد و در چشم به هم زدنی قلب دوحه را هدف قرار داد؛ بیم از فروپاشی و بیم از خشم متحدی به نام آمریکا که هر لحظه می‌تواند پشتش را خالی کند.

جنگ کوتاه هر چند میان ایران و اسرائیل بود، اما همچون آیینه‌ای در برابر جهان عرب قد برافراشت تا تصویر واقعی نظم موجود را نشان دهد. در این آینه، اسرائیل نه منجی اعراب، بلکه منشاء اضطراب است؛ آمریکا نه ضامن امنیت، بلکه کارگزار تعادل شکننده‌ای میان فشار و فروش است و در میان این آشوب محاسبه‌شده، تنها کشوری که هنوز بر پایه تصمیم خودش حرکت می‌کند، ایران اسلامی است. تهران با ترکیب طاقت، فناوری و هشیاری، استقلال را نه در شعار، که در ساختار عینی حفظ کرده است. برای همین است که پس از پایان جنگ، حتی رسانه‌های وابسته به غرب ناچار شدند از «بازگشت نقش ایران در مهندسی نظم منطقه» بنویسند.

ایران و بازتعریف استقلال و پایان عصر چتر بیگانه

اما اعراب؟ آنان در بزنگاهی ایستاده‌اند که شبیه آینه‌ی دودی است: پشت هر انعکاس مدرن، تصویری از اضطراب نهفته است. اگر دهه‌های پیش وابستگی معنا داشت و امنیت خریدنی بود؛ امروز دیگر نه آمریکا ظرفیت تضمین دارد و نه اسرائیل مشروعیت اعتماد. هر گام تازه اعراب به سوی غرب و پیمان صلح با رژیم صهیونیستی، آنها را به آینده‌ای نزدیک می‌برد که از آن می‌گریزند.

آینده‌ای پایدار تنها از جایی آغاز می‌شود که منطقه از توهم «چتر بیگانه» عبور کند و خود را بر اساس گفت‌و‌گو، موازنه و همکاری بازآفریند. شاید نقطه آغاز آن نه در واشنگتن و تل‌آویو، که در مسیر میان تهران باشد؛ جایی که هنوز صدا‌های عقل شنیده می‌شود. جنگ دوازده‌روزه نشان داد عصر پیمان‌های شیشه‌ای تمام شده و خاورمیانه برای زنده ماندن باید به بلوغی برسد که در آن هیچ کشور عربی، امنیت را معادل تابعیت نبیند.

زیباترین بازتعریف نظم پساجنگ شاید همین باشد: اعراب، اگر می‌خواهند مستقل باشند، باید راه گفت‌و‌گو را از نو اختراع کنند؛ نه اسلحه را. در خاورمیانه امروز، غنی‌سازی حقیقی نه در سانتریفیوژها، که در شعور سیاسی ملت‌هاست.

انتهای پیام/

ارسال نظر