الجولانی در واشنگتن؛ از جهاد تا جغرافیای قدرت زیر سایه آمریکا
خبرگزاری آنا - مهدی لطیفی: احمد الشرع که در محافل رسانهای غرب با نام «احمد الشره» شناخته میشود، در جغرافیای سیاسی سوریه نماد تحول از افراط تا قدرت است. همان ابو محمد الجولانی دیروز که تا چند سال پیش، در فهرست تروریستهای تحت تعقیب آمریکا قرار داشت، امروز در گفتار با رسانههای غربی و در ارتباطات غیرمستقیم با واشنگتن و تلآویو به عنوان «نیروی نظمساز» معرفی میشود. این چرخش ظاهری نه حاصل اصلاح ایدئولوژیک، بلکه نتیجه تغییر رویکرد قدرتهای بزرگ در مدیریت بحران سوریه است؛ بحرانی که غرب اکنون ترجیح میدهد آن را از طریق مهار و کنترل بازیگران میدانی پیش ببرد تا درگیر بازسازی مستقیم یا حضور نظامی پرهزینه شود.
جولانی مهره مدیریت تهدید برای آمریکا
نقش الجولانی نماد دقیق پارادوکس سیاست خاورمیانهای ایالات متحده است. مردی که دیروز رهبر یک گروه تروریستی در سوریه بود، امروز در لایهای نرمتر، مأمور اجرای همان چیزی است که پنتاگون و سیا در قالب «مدیریت تهدید» از آن یاد میکنند؛ یعنی استفاده از نیروهای سابقاً افراطی برای حفظ ثبات نسبی و جلوگیری از بازگشت موجهای جدید مخالفان غرب در سوریه. هیئت تحریرالشام به رهبری او، با تثبیت کنترل خود بر ادلب و همکاریهای میدانی غیررسمی با برخی کشورهای همسایه سوریه، اکنون به منطقهای تبدیل شده که نه بهطور رسمی در نقشه مصالحهها جای دارد، نه خارج از کنترل کامل قرار گرفته است. در واقع، الجولانی همان تروریست دیروز است، اما در یونیفورم جدیدی که واشنگتن با دقت طراحی کرده است.
سیاست «ادغام تحت نظارت» از نگاه آمریکا، ابزاری برای پنج هدف است: جلوگیری از گسترش داعش، کاستن از نقش مقاومت، مهار نفوذ روسیه، تثبیت خطوط امنیتی اسرائیل در جولان و فراهمکردن زمینه خروج تدریجی آمریکا. اما ماهیت این ادغام با نظم بوروکراتیک و نهادی تفاوت دارد؛ این ادغام از نوع امنیتی ـ میدانی است، که بازیگران را به جای خلعسلاح، به «اطاعت تاکتیکی» وامیدارد. آمریکا میداند نابودی کامل هیات تحریرالشام و ساختار نیمهنظامی کردها ممکن نیست، پس آنها را بدل به سپرهای محلی خود ساخته است.
نکته حساستر، همزمانی مذاکرات مستقیم دمشق ـ اسرائیل با تعلیق تحریمهای اقتصادی است. دمشق از پایان اشغال اراضی پس از دسامبر گذشته سخن میگوید، در حالی که تلآویو به مناطق حائل و تضمینهای امنیتی برای جولان میاندیشد. در این شکاف، الجولانی به مهرهای میانی بدل میشود: با حفظ ثبات شکننده در ادلب، به اسرائیل اطمینان میدهد که جنوب و مرکز سوریه به باتلاق ناامن تبدیل نمیشود و در عین حال، از مسیرهای تجاری و قاچاق کنترلشده، منابع مالی خود را نیز حفظ میکند.
سیاست کنترل از راه دور سوریه
واقعیت میدانی نشان میدهد ادلب امروز به یکی از ساختارمندترین مناطق خارج از کنترل دولت سوریه تبدیل شده است؛ از اخذ مالیات و تعرفههای تجاری در معبر بابالهوی گرفته تا نهادهای شبهمدنی تحت فرمان هیات تحریرالشام. این نظم ظاهراً بومی، در باطن، حاصل هماهنگی غیررسمی با دستگاههای اطلاعاتی آمریکا، ترکیه و حتی برخی افسران سابق ائتلاف است. برای واشنگتن، وجود چنین «منطقه خاکستری» ضرورتی دوگانه دارد: هم فرصت رصد و دخالت میسازد، هم همچنان آتش زیر خاکستر بحران را حفظ میکند تا دولت دمشق کاملاً تثبیت نشود.
تصویر الجولانی نیز از یک رهبر مذهبی به سیاستمداری با کت و شلوار تغییر یافته است؛ در گفتوگوهای رسانهای انگلیسی صحبت میکند، از «اداره مدنی» یاد میکند و حتی از کارآفرینان محلی میخواهد سرمایهگذاری کنند. این نسخه میانهرو از یک تروریست سابق دقیقاً همان چیزی است که واشنگتن نیاز دارد تا سیاست کنترل از راه دور را پیش ببرد. به همین دلیل، حذف فیزیکی او هرگز در دستور کار نبوده؛ بلکه بازتعریفش به عنوان «شرّ قابلمدیریت» بخشی از طرح است.
سه پایه نظم کنترلشده سوریه توسط آمریکا
درونمایه استراتژی آمریکا در سوریه این است: به جای ساخت دولت مرکزی قوی، شبکهای از بازیگران نیمهمسلح و نیمهسازمانیافته پدید بیاورد که هر یک برای بقا محتاج رضایت واشنگتن باشند. SDF در شمال شرقی، نیروهای همسو با ترکیه در شمال و هیات تحریرالشام در شمالغرب، سه پایه این نظم کنترلشدهاند. این چینش، امنیت اسرائیل را از شمال تضمین میکند و مانع از آن میشود که ایران یا روسیه بتوانند حلقه نفوذ پیوستهای در سراسر سوریه ایجاد کنند.
اما در سطح انسانی و داخلی، نتیجه این بازی قدرت، ازهمپاشی کامل مفهوم حاکمیت سوری است. هرچند احمد الشرع با واژههایی، چون «ادغام ملی» و «بازسازی نهاد مرکزی» سخن میگوید، اما واقعیت این است که بخش عمده خاک کشور اکنون میان نیروهایی تقسیم شده که هر کدام در چارچوب سازوکارهای امنیتی بیگانه عمل میکنند. حتی اگر چرخش سیاسی دمشق در روابط با آمریکا و اسرائیل به لغو موقت تحریمها بینجامد، حذف تدریجی استقلال تصمیمسازی همزمان رخ داده است.
سوریه کنونی الگوی کم نظیر نفوذ آمریکا در خاورمیانه
در معادله بزرگتر خاورمیانه، واشنگتن تلاش دارد پس از خروجهای پرهزینه از افغانستان و عراق، الگویی کمهزینه برای حفظ نفوذ خود ایجاد کند؛ الگویی مبتنی بر پیمانهای نیمهرسمی، نظارت اطلاعاتی، و ابزارسازی از نیروهای بومی. در این چارچوب، الجولانی به عنصر اجرایی مهمی تبدیل شده است. او در نگاه سیاستگذاران آمریکایی دیگر «تروریست» نیست، بلکه «عامل ثبات نسبی» است که در قالب منطقهای محصور، هزینههای واشنگتن را کاهش میدهد.
اما برای هر تحلیلگر آشنا با حافظه میدانی سوریه، روشن است که ماهیت هیات تحریرالشام و رهبر آن تغییری نکرده است. همان ساختار استخباراتی، همان رویکرد ایدئولوژیک و همان الگوی حذف مخالف هنوز پابرجاست. اگر روزی منافع آمریکا ایجاب کند که این ساختار نابود شود، همان پشتیبان امروز، بلافاصله به هدف فردا بدل خواهد شد. تجربه طالبان در افغانستان و شبهنظامیان «بیداری سنی» در عراق دو نمونه نزدیک از همین الگو هستند: استفاده، استهلاک، و سپس حذف.
خلاصه آنکه، پروژه ادغام در سوریه در ظاهر، مسیر ثبات و بازسازی را مینمایاند، اما در عمق، چیزی جز تثبیت نظم وابسته نیست؛ نظمی که در آن ابومحمد الجولانی ولو با ظاهری متفاوت، در قطببندی منافع واشنگتن و تلآویو جای گرفته است. الجولانی اگرچه امروز در نقش بازیگر میدانیِ تعدیلشده قراردارد، ولی هنوز همان فرمانده دیروزی است که شناسنامهاش با تروریسم گره خورده است. تغییر لباس و لحن، نه تغییر ماموریت است و نه تغییر جهت. او حالا فقط ابزار دیگریست در دست آنان که میخواهند سوریه را نه به وحدت، بلکه به تقسیم قابلکنترل برسانند.
انتهای پیام/