صفحه نخست

آناتک

آنامدیا

دانشگاه

فرهنگ‌

علم

سیاست و جهان

اقتصاد

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

همدان

هرمزگان

یزد

پخش زنده

۰۹:۱۰ | ۱۴ / ۰۸ /۱۴۰۴
| |
آنا بررسی کرد

صلح از طریق قدرت؛ ترامپ چگونه می‌خواهد اقتدار ازدست‌رفته آمریکا را احیا کند؟

یک کارشناس مسائل بین‌الملل معتقد است دکترین «صلح از طریق قدرت» ترامپ، نسخه‌ای بازسازی‌شده از سیاست‌های نیکسون و ریگان است؛ الگویی که صلح را نه نتیجه گفت‌و‌گو، بلکه محصول ترس از قدرت نظامی می‌داند. او می‌گوید ترامپ با این شعار در پی بازسازی چهره ابرقدرتی آمریکاست، در حالی‌که واقعیت‌های امروز جهان خلاف آن را نشان می‌دهد.
کد خبر : 1009210

به گزارش خبرگزاری آنا، دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا، اخیراً بار دیگر بحث درباره دکترین‌های کلاسیک سیاست خارجی این کشور را زنده کرده است. ترامپ در اظهارات اخیر خود بارها از «صلح از طریق قدرت» سخن گفته؛ شعاری که نخستین‌بار در دوران نیکسون مطرح و در دهه ۱۹۸۰ میلادی توسط ریگان احیا شد.

اما آیا ترامپ واقعاً به دنبال صلح است یا تلاش دارد با تهدید نظامی، تحریم اقتصادی و نمایش اقتدار، جایگاه در حال افول آمریکا را بازسازی کند؟ در همین زمینه، «مهدی شکیبایی» کارشناس مسائل بین‌الملل، در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری آنا، به بررسی ریشه‌ها، اهداف و پیامدهای این رویکرد پرداخت.

صلح از طریق قدرت؛ ایده‌ای قدیمی با چهره‌ای جدید

شکیبایی در آغاز گفت‌وگو اظهار کرد: موضوعی که ترامپ مطرح می‌کند یعنی «صلح از طریق قدرت»، یک ایده تازه نیست. این عبارت از آنِ ترامپ نیست، بلکه متعلق به دوره‌های پیشین تاریخ سیاسی آمریکاست. از زمان نیکسون تا ریگان، رؤسای جمهور ایالات متحده این استراتژی را دنبال کرده‌اند و معتقد بودند هرگاه کشوری از نظر نظامی و اقتصادی قوی باشد، دیگران جرأت جنگیدن با آن را نخواهند داشت. بنابراین می‌توان نوعی صلح یا سازش را بر جهان تحمیل کرد.

وی افزود: از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون، رؤسای جمهور آمریکا بارها این ایده را با تغییراتی در شکل و محتوا اجرا کرده‌اند. حالا ترامپ پس از چند دولت دموکرات و جمهوری‌خواه، دوباره به همان شیوه قدیمی بازگشته و عملاً همان مفهوم دوران نیکسون و ریگان را با ظاهری جدید دنبال می‌کند.

افزایش بودجه نظامی و تهدید اقتصادی؛ ابزارهای صلح ترامپی

شکیبایی با اشاره به رفتارهای عملی ترامپ در عرصه جهانی گفت: اساس سیاست ترامپ بر افزایش بودجه نظامی و فشار اقتصادی استوار است. او از وزارت دفاع که در گذشته «وزارت جنگ» نامیده می‌شد و اکنون نیز به همین نام خوانده می‌شود، عملاً همان کارکرد را انتظار دارد. افزایش قدرت نظامی، اعمال تحریم‌ها و تهدید آشکار برای وادار کردن طرف مقابل به عقب‌نشینی یا مذاکره، الگوی ثابت اوست.

وی افزود: در همین مدت کوتاهی که از دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ می‌گذرد، این مدل را در پرونده‌های مختلف دیدیم؛ از تهدید پاناما و کانادا گرفته تا جنگ تعرفه‌ای با چین و فشارهای اقتصادی بر روسیه و جمهوری اسلامی ایران. حتی در ماه‌های پایانی دولت اول او، برخی از این سیاست‌ها تا آستانه درگیری نظامی هم پیش رفت. هدف ترامپ از این اقدامات، به‌کارگیری زبان تهدید برای وادار کردن رقبا به تسلیم یا مذاکره است.

ادعای پایان دادن به 7 جنگ؛ واقعیت یا تبلیغات انتخاباتی؟

این کارشناس روابط بین‌الملل درباره اظهارات اخیر ترامپ مبنی بر اینکه «به چندین جنگ پایان داده است»، گفت: ترامپ مدعی است هفت یا هشت جنگ را به صلح تبدیل کرده، اما این ادعا هیچ مبنای واقعی ندارد.

وی افزود: واقعیت این است که در هیچ‌یک از مناطق مورد اشاره، جنگی به معنای واقعی کلمه پایان نیافته است. او ادعا می‌کند میان ایران و رژیم صهیونیستی یا در خاورمیانه صلح برقرار کرده، در حالی که این صرفاً درگیری‌های محدود یا تبلیغاتی بوده و نه جنگ تمام‌عیار. ترامپ حتی خود آغازگر برخی تنش‌ها بوده و حالا چگونه می‌تواند مدعی پایان آن‌ها شود؟

شکیبایی تصریح کرد: اگر صلحی پایدار میان دو کشور درگیر برقرار شده بود، می‌شد گفت او موفق بوده، اما در واقع چنین اتفاقی نیفتاده است. امروز نیز رژیم صهیونیستی همه منطقه و ایران را تهدید می‌کند. بنابراین ادعای پایان دادن به جنگ‌ها از سوی ترامپ، بیشتر نوعی نمایش انتخاباتی و بازی با افکار عمومی آمریکاست تا واقعیت میدانی.

عبور از ایده «صلح دموکراتیک»

وی در پاسخ به این پرسش که آیا ترامپ از نظریه «صلح دموکراتیک» که از دوره بوش پسر مبنا قرار گرفته بود، گذر کرده است، گفت: به نظر من ترامپ در این ادعای «صلح از طریق قدرت» به یک نظریه کلاسیک روابط بین‌الملل یعنی «واقع‌گرایی» تکیه می‌کند. این نظریه بر این باور است که کشورها فقط زمانی به صلح تن می‌دهند که از قدرت طرف مقابل بترسند.

وی توضیح داد: اگر کشوری قوی باشد، دشمنان جرأت حمله به آن را ندارند. بنابراین ترامپ هم به شکلی از همین منطق واقع‌گرایی استفاده می‌کند و صلح را نه از مسیر گفت‌وگو، بلکه از راه ترس و بازدارندگی دنبال می‌کند.

آمریکا در مسیر گذار از لیبرال‌دموکراسی به واقع‌گرایی خشن

شکیبایی افزود: در دوره جورج بوش پسر، آمریکایی‌ها نظریه «صلح از طریق دموکراسی» را دنبال می‌کردند و تصورشان این بود که کشورهای دموکراتیک با یکدیگر وارد جنگ نمی‌شوند. اما اکنون ترامپ با رویکردی متفاوت، صلح را نه بر مبنای دموکراسی، بلکه بر پایه قدرت و منافع تعریف می‌کند.

وی با اشاره به سیاست‌های اخیر آمریکا در اروپا گفت: رفتار واشنگتن با متحدان اروپایی خود نشان می‌دهد که حتی میان دموکراسی‌ها نیز جنگ یا تضاد منافع ممکن است. آمریکا به‌محض آنکه احساس کند منافع اقتصادی‌اش به خطر می‌افتد، از اروپا فاصله می‌گیرد و به سمت سیاست‌های یک‌جانبه‌گرایانه می‌رود. حتی ممکن است روزی شاهد همکاری آمریکا با چین علیه دموکراسی‌های اروپایی باشیم؛ زیرا برای ترامپ، اصل بر «منفعت‌گرایی و قدرت‌محوری» است، نه ارزش‌های دموکراتیک.

بی‌پروایی ترامپ در چارچوب محدود سیاست خارجی آمریکا

این کارشناس مسائل بین‌الملل با تأکید بر اینکه ترامپ از چارچوب کلی سیاست خارجی آمریکا فراتر نمی‌رود، گفت: البته میدان مانور او در همان چارچوب بسیار گسترده است. رؤسای جمهور آمریکا معمولاً در محدوده‌ای مشخص که توسط ساختار قدرت در واشنگتن تعیین می‌شود عمل می‌کنند، اما ترامپ از نظر رفتاری بی‌پرواتر از اسلاف خود است.

وی ادامه داد: چیزی که در چند دهه اخیر کمتر دیده بودیم، نوعی بی‌پروایی آشکار در گفتار و رفتار سیاست خارجی آمریکا است. پیش از ترامپ، نیکسون و ریگان نیز چنین رویکردهایی داشتند، اما ترامپ صریح‌تر و بی‌پرده‌تر همان مسیر را دنبال می‌کند. تغییر لحن و حتی استفاده از اصطلاح «وزارت جنگ» به‌جای «وزارت دفاع» نشانه همین روحیه تهاجمی اوست.

نمایش قدرت برای پنهان کردن افول

شکیبایی با اشاره به اهداف پنهان سیاست‌های ترامپ تصریح کرد: هدف اصلی این اقدامات نه جنگ واقعی، بلکه وادار کردن رقبا به عقب‌نشینی یا مذاکره است. ترامپ با تهدید و تحریم تلاش می‌کند حریفان را از درگیری بازدارد و در عین حال نشان دهد آمریکا هنوز همان قدرت بلامنازع گذشته است.

وی افزود: آمریکایی‌ها به‌ویژه پس از رشد سریع چین و بازگشت روسیه به عرصه جهانی، خود را در موقعیتی شکننده دیده‌اند. از همین رو، ترامپ با شعار «آمریکا اول» می‌خواهد پیام بدهد که ایالات متحده نه‌تنها در حال فروپاشی نیست، بلکه همچنان دارای اقتصاد قوی و قدرت نظامی برتر است.

این تحلیلگر تأکید کرد: شعار «صلح از طریق قدرت» در واقع تلاشی برای بازسازی چهره قدرت‌مند آمریکا در برابر افکار عمومی داخلی و خارجی است. او می‌خواهد بگوید آمریکا هنوز می‌تواند نظم جهانی را تعیین کند؛ حتی اگر این نظم از مسیر تهدید و فشار بگذرد.

صلح ترامپی، بازتولید جنگ در قالبی جدید

شکیبایی در جمع‌بندی سخنان خود اظهار کرد: دکترین «صلح از طریق قدرت» ترامپ در ظاهر به دنبال ثبات است، اما در واقع بازتولید همان سیاست‌های جنگ‌طلبانه آمریکاست. در این الگو، صلح نه نتیجه گفت‌وگو، بلکه حاصل ترس و تهدید است.

وی تأکید کرد: ترامپ با تکرار الگوی نیکسون و ریگان، در پی آن است که از قدرت نظامی برای کسب امتیاز سیاسی استفاده کند و با القای ترس به دیگران، موقعیت متزلزل آمریکا را تثبیت کند. اما تجربه نشان داده است که چنین سیاستی نه صلح پایدار به همراه دارد و نه می‌تواند مانع شکل‌گیری نظم‌های جدید قدرت در جهان شود.

انتهای پیام/

ارسال نظر