صفحه نخست

آناتک

آنامدیا

دانشگاه

فرهنگ‌

علم

سیاست و جهان

اقتصاد

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

همدان

هرمزگان

یزد

پخش زنده

۰۷:۵۵ | ۳۰ / ۰۷ /۱۴۰۴
| |

سرعت تایپ شما پنجره‌ای واقعی برای نمایش عملکرد مغز

داده‌های جمع‌آوری‌شده به‌صورت غیرفعال از تلفن‌های هوشمند می‌توانند برای شناسایی تغییرات در عملکرد‌های شناختی خاص مانند عملکرد اجرایی و انعطاف ذهنی مفید باشند.
کد خبر : 1006043

تحقیقات جدیدی که در نشریه‌ی (Journal of Psychopathology and Clinical Science) منتشر شده است نشان می‌دهد سرعت و میزان تایپ افراد روی تلفن‌های هوشمند می‌تواند اطلاعات ارزشمندی درباره‌ی سلامت شناختی آنان ارائه دهد به‌ویژه در افرادی که دچار اختلالات خلقی هستند. یافته‌ها نشان می‌دهد داده‌های رفتاری حاصل از استفاده‌ی روزمره از تلفن همراه ممکن است در شناسایی اختلالات شناختی که معمولاً در بیماری‌هایی مانند افسردگی و اختلال دوقطبی دیده می‌شوند، مؤثر باشند.

اختلالات خلقی از جمله افسردگی اساسی و اختلال دوقطبی میلیون‌ها نفر را در سراسر جهان درگیر کرده‌اند و با مشکلات جدی در عملکرد‌های شناختی مرتبط هستند. این اختلالات بر حافظه، تمرکز، و انعطاف‌پذیری ذهنی اثر منفی می‌گذارند و در نتیجه می‌توانند انجام کار‌های روزمره را دشوار کرده، کیفیت زندگی را کاهش دهند و فشار روانی و جسمی بر مراقبان را افزایش دهند. از سوی دیگر، چالش‌های شناختی در این بیماران موجب هزینه‌های غیرمستقیم زیادی از جمله کاهش بهره‌وری شغلی نیز می‌شود.

ارزیابی‌های سنتی توانایی‌های شناختی معمولاً در محیط‌های درمانی و به کمک آزمون‌های کتبی یا رایانه‌ای انجام می‌شود. هرچند این آزمون‌ها مفیدند، اما الزاماً نشان‌دهنده‌ی عملکرد واقعی افراد در زندگی روزمره نیستند. علاوه بر این، انجام آنها زمان‌بر است و به مشارکت فعال بیمار نیاز دارد، که می‌تواند خسته‌کننده یا محدودکننده باشد.

به همین دلیل، پژوهشگران به دنبال روش‌هایی هستند که بتوانند عملکرد شناختی افراد را در محیط‌های طبیعی‌تر و بدون نیاز به تلاش مستقیم آنها ارزیابی کنند. یکی از رویکرد‌های امیدبخش در این زمینه استفاده از حسگر‌های تلفن‌های هوشمند برای گردآوری داده‌های رفتاری به‌صورت غیرفعال است. از آنجا که تایپ کردن روی تلفن همراه چندین سیستم شناختی  از جمله توجه، برنامه‌ریزی و کنترل حرکتی را درگیر می‌کند، می‌تواند به‌عنوان پنجره‌ای واقعی به عملکرد مغز مورد استفاده قرار گیرد.

دکتر اولو آجی‌لور (Olu Ajilore)، استاد روان‌پزشکی و مدیر «مرکز اختلالات خلقی و اضطرابی» در دانشگاه ایلینوی، در این باره گفت: «مشکلات شناختی بخش مهمی از اختلالات خلقی هستند و حتی زمانی که علائم خلقی بهبود می‌یابند، این مشکلات می‌توانند ادامه پیدا کنند. ما از اپلیکیشن BiAffect، که توسط دکتر الکس لئو توسعه یافته، برای سنجش غیرفعال و عینی عملکرد شناختی در زمینه‌ی اختلالات خلقی استفاده کردیم. BiAffect از الگو‌های تایپ در تلفن هوشمند به‌عنوان شاخصی از عملکرد مغز بهره می‌گیرد و در اختلالات گوناگونی آزمایش شده است.»

در این مطالعه، ۱۲۷ فرد بزرگسال بین ۲۵ تا ۵۰ سال مورد بررسی قرار گرفتند که شامل افراد مبتلا به اختلالات خلقی مختلف و نیز گروه کنترل سالم بودند. در طول چهار تا پنج هفته، شرکت‌کنندگان از اپلیکیشن BiAffect استفاده کردند. این برنامه داده‌هایی مانند فاصله‌ی زمانی بین فشردن کلید‌ها و حرکت فیزیکی گوشی (از طریق شتاب‌سنج) را ثبت می‌کرد. شرکت‌کنندگان موظف بودند در طول این مدت از کیبورد برنامه به‌عنوان صفحه‌کلید اصلی خود استفاده کنند.

هر فرد دو جلسه حضوری (با فاصله‌ی حداقل دو هفته) داشت که در آن آزمون‌های استاندارد شناختی انجام شد. این آزمون‌ها شامل چهار تست از مجموعه NIH Toolbox (برای سنجش توجه، حافظه‌ی کاری و انعطاف ذهنی) و همچنین آزمون Trail Making Test Part B (که توانایی‌های اجرایی و سرعت در تصمیم‌گیری و اتصال اعداد و حروف را می‌سنجد) بودند.

پژوهشگران برای تحلیل داده‌های فراوان صفحه‌کلید، از روش‌های آماری پیشرفته استفاده کردند و سپس با بهره‌گیری از مدل‌سازی معادلات ساختاری بررسی کردند که آیا داده‌های تایپ می‌تواند عملکرد شناختی افراد را در آزمون‌ها پیش‌بینی کند یا خیر.

دو ویژگی اصلی کیبورد که استخراج شدند، سرعت تایپ و میزان استفاده کلی از صفحه‌کلید بودند. سرعت تایپ براساس تأخیر میان فشار کلید‌ها و استفاده کلی بر اساس تعداد دفعات تایپ و میزان تغییرات آن در طول زمان اندازه‌گیری شد.

در میان شرکت‌کنندگان سالم، کندتر بودن تایپ با عملکرد پایین‌تر در آزمون‌های NIH Toolbox همراه بود، در حالی که تایپ مکررتر با عملکرد بهتر ارتباط داشت. به‌طور کلی، الگو‌های تایپ توانستند بیش از ۴۰ درصد از تفاوت‌های مشاهده‌شده در توانایی‌های شناختی این افراد را توضیح دهند.

اما در میان افرادی که اختلالات خلقی داشتند، این رابطه ضعیف‌تر بود. به نظر می‌رسد در این گروه، ارتباط بین رفتار‌های روزمره در تلفن همراه و مهارت‌های شناختی پیچیده‌تر یا متغیرتر 

است.

آجی‌لور در گفت‌و‌گو با PsyPost توضیح داد: «وقتی شناخت فقط با ابزار NIH Toolbox سنجیده شد، مشخص گردید که رابطه بین سرعت تایپ و عملکرد شناختی عمدتاً در افراد سالم دیده می‌شود، نه در بیماران دارای اختلالات خلقی.»

نتایج در مورد آزمون Trail Making Test Part B متفاوت بود. در این آزمون، الگو‌های تایپ توانستند عملکرد شناختی را هم در افراد سالم و هم در بیماران به‌طور مشابه پیش‌بینی کنند. افرادی که کندتر یا مکررتر تایپ می‌کردند، برای تکمیل آزمون زمان بیشتری صرف کردند، صرف‌نظر از اینکه دچار اختلال خلقی بودند یا نه. این آزمون وابسته به انعطاف‌پذیری ذهنی و تصمیم‌گیری سریع است حوزه‌هایی که معمولاً در اختلالات خلقی آسیب می‌بینند.

تحلیل‌های تکمیلی نشان داد که رابطه‌ی بین تایپ کندتر و عملکرد ضعیف‌تر در آزمون Trail Making با افزایش شدت علائم افسردگی، قوی‌تر می‌شود. به عبارت دیگر، هرچه فرد افسرده‌تر باشد، ارتباط بین سرعت تایپ و عملکرد اجرایی‌اش آشکارتر است.

آجی‌لور افزود: «سرعت تایپ به‌طور قابل اعتماد سرعت پردازش و عملکرد اجرایی را پیش‌بینی می‌کند و با افزایش شدت افسردگی، این رابطه قوی‌تر می‌شود.»

به گفته‌ی پژوهشگران، این یافته‌ها نشان می‌دهد که داده‌های جمع‌آوری‌شده به‌صورت غیرفعال از تلفن‌های هوشمند می‌توانند برای شناسایی تغییرات در عملکرد‌های شناختی خاص مانند عملکرد اجرایی و انعطاف ذهنی مفید باشند. از آنجا که الگو‌های تایپ توانستند نتایج آزمون Trail Making را در تمام گروه‌ها پیش‌بینی کنند، این روش می‌تواند ابزاری مناسب برای پایش سلامت شناختی در دنیای واقعی باشد.

در مقابل، ضعف ارتباط میان رفتار تایپ و عملکرد در آزمون‌های NIH Toolbox در بیماران خلقی نشان می‌دهد که داده‌های غیرفعال همیشه نمی‌توانند تمام جنبه‌های شناخت را بسنجند. ممکن است علت این موضوع نوسانات علائم، مصرف دارو، یا تفاوت‌های فردی در بیماران باشد.

پژوهشگران همچنین بر اهمیت سنجش شدت علائم به‌صورت پیوسته به جای تکیه بر دسته‌بندی‌های تشخیصی تأکید کردند. به عنوان مثال، هرچه شدت افسردگی افزایش می‌یافت، رابطه بین سرعت تایپ و عملکرد شناختی نیز قوی‌تر می‌شد، حتی میان افرادی که تشخیص یکسانی داشتند.

با وجود نتایج امیدوارکننده، مطالعه محدودیت‌هایی نیز داشت. فاصله‌ی زمانی بین دو جلسه آزمایش (حدود دو هفته) کوتاه بود، که ممکن است مانع از مشاهده‌ی تغییرات واقعی در شناخت طی زمان شده باشد. آجی‌لور گفت: «محدودیت اصلی مطالعه، دوره‌ی نسبتاً کوتاه پایش شرکت‌کنندگان (فقط ۳۰ روز) بود. در مطالعات آینده قصد داریم ارزیابی‌های طولانی‌مدت‌تری انجام دهیم تا قدرت پیش‌بینی ابزار دیجیتال‌مان را بهتر بسنجیم.»

علاوه بر این، نمونه‌ی شرکت‌کنندگان از نظر تحصیلات نسبتاً سطح بالایی داشتند، که ممکن است تا حدی از افت شناختی جلوگیری کرده باشد. بنابراین، انجام پژوهش‌هایی با شرکت‌کنندگانی از سطوح تحصیلی متنوع‌تر می‌تواند به تعمیم‌پذیری نتایج کمک کند.

همچنین، در حالی که رفتار تایپ توانست عملکرد شناختی در برخی وظایف را پیش‌بینی کند، در همه‌ی انواع آزمون‌ها مؤثر نبود. این مسئله نشان می‌دهد داده‌های تایپ غیرفعال ممکن است برای سنجش حوزه‌های شناختی خاص مفیدتر باشند تا ارزیابی کلی از توان ذهنی.

در نهایت، پژوهشگران امیدوارند که این رویکرد در آینده بتواند به پایش لحظه‌ای شناخت بیماران و هشدار زودهنگام برای عود اپیزود‌های خلقی کمک کند. تغییرات ظریف در الگو‌های تایپ ممکن است نشانه‌ای اولیه از بروز مشکلات شناختی یا آغاز دوره‌ی افسردگی یا شیدایی باشد.

به‌کارگیری این داده‌ها می‌تواند نیاز به مراجعات مکرر حضوری را کاهش داده و امکان مداخله‌ی به‌موقع‌تر را فراهم کند. از آنجا که تایپ کردن فعالیتی طبیعی و روزمره است، راهی غیرتهاجمی و مستمر برای رصد سلامت مغز به شمار می‌رود.

آجی‌لور در پایان گفت:«در نهایت می‌خواهیم از این فناوری به‌عنوان یک سیستم هشدار زودهنگام برای شناسایی تغییرات ظریف در عملکرد شناختی استفاده کنیم، تا پیش از بروز دوره‌های افسردگی یا شیدایی بتوانیم به بیماران مبتلا به اختلالات خلقی کمک کنیم.»

انتهای پیام/

ارسال نظر