این مرگ چقدر ساده است
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، سروده جدید محمدرضا آریانفر با عنوان «باد کدام قسمت از خوابهایت را بُرد...» که در سوگ عباس کیارستمی سروده، به شرح زیر است:
«برای عباس کیارستمی که ناگهانی مرگ سراغش آمد و این تکه شعر، سراغِ من!»
1
باد کدام قسمت از خوابهایت را بُرد
و آمبولانسی که مرگ را به بیمارستان میبرد
دورتر، پای سایهی درختِ کنارِ پیادهرو،
طعمِ کالِ گیلاس، لبهاش را هم آورد.
نشانیِ خانهات را از چند پرنده گرفتم
و با خطِ مادریام روی دفترِ مشق شبانه نوشتم
که چند پیچِ راهِ نزدیک به حسِ کوه
شقایق از چند قاصدک میپرسد: خانهی دوست کجاست؟
پشتِ لغزانِ تخته سنگی
در منتهیالیه ِ مگسک تفنگِ شکارچی
گوزنِ جوانی با پروانهها بازی میکند
و به فکر نیست که روزی چه کسی اورا دفن خواهد کرد!
امروز کسی خبرها را نمیخواند
و پسرکِ روزنامهفروش
درسکوت روزنامهاش را میفروشد.
پروانهها سراغِ کلمات میروند
و با رنگِ بالهاشان
تمامِ تیترهای سیاه را، رنگی میکنند،
و گنجشکان یادِ قناری ها می اندازند
که امروز عزایِ عمومی ست!
راستی باد کدام قسمت از خوابهایت را بُرد؟
2
این مرگ چقدر ساده است
برای نشان دادنِ نشانیِ کاجی به پروانهای
قطاری وسطِ خیابان تورا له میکند.
از ارتفاعِ رویایی ناتمام میافتی
و دستت نمیرسد به ماه.
کافی شاپها را تعطیل میبینی
و قرارت با سایهات
میافتد شاید وقتِ دیگر!
و از مرگِ پرستویی
در عصرِ گذشتهی بهارِ یک هزاروسی صد و ...
دیالوگی،
برای قهرمانی که قرار است در تو کشته شود،
روی لکهی سیاهِ میزی مینویسی
و با فنجانِ قهوهات،
خودت را از برج میلاد میاندازی پایین
و از کاندنسکی میخواهی
تو را پسِ رنگِ تابلویی پیدا کند.
باستانشناسِ اهرامِ اربعه
گفت تمامِ مرگها سادهست
باد خوابهایت را میبَرد
و تو را یک جای خاطره جا میگذارد
مثلِ اسمی روی یک بن بست،
مثل کشتی که در ماسه غرق میشود.
بگذار از اتفاقِ مهمی حرف بزنیم
مُردن به شبِ هزار و دو شب
وقتی ساعتِ شنی
مثلِ من کنارِ تو خواب میرود.
*محمدرضا آریانفر، نویسنده، نمایشنامهنویس و شاعر
انتهای پیام/