صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۶:۱۴ - ۲۰ تير ۱۳۹۵
محمدرضا آریان‌فر*

این مرگ چقدر ساده است

کد خبر : 100455

به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، سروده جدید محمدرضا آریانفر با عنوان «باد کدام قسمت از خواب‌هایت را بُرد...» که در سوگ عباس کیارستمی سروده، به شرح زیر است:


«برای عباس کیارستمی که ناگهانی مرگ سراغش آمد و این تکه شعر، سراغِ من!»


1


باد کدام قسمت از خواب‌هایت را بُرد


و آمبولانسی که مرگ را به بیمارستان می‌برد


دورتر، پای سایه‌ی درختِ کنارِ پیاده‌رو،


طعمِ کالِ گیلاس، لب‌هاش را هم آورد.


نشانیِ خانه‌ات را از چند پرنده گرفتم


و با خطِ مادری‌ام روی دفترِ مشق شبانه نوشتم


که چند پیچِ راهِ نزدیک به حسِ کوه


شقایق از چند قاصدک می‌پرسد: خانه‌ی دوست کجاست؟


پشتِ لغزانِ تخته سنگی


در منتهی‌الیه ِ مگسک تفنگِ شکارچی


گوزنِ جوانی با پروانه‌ها بازی می‌کند


و به فکر نیست که روزی چه کسی اورا دفن خواهد کرد!


امروز کسی خبرها را نمی‌خواند


و پسرکِ روزنامه‌فروش


درسکوت روزنامه‌اش را می‌فروشد.


پروانه‌ها سراغِ کلمات می‌روند


و با رنگِ بال‌هاشان


تمامِ تیترهای سیاه را، رنگی می‌کنند،


و گنجشکان یادِ قناری ها می اندازند


که امروز عزایِ عمومی ست!


راستی باد کدام قسمت از خواب‌هایت را بُرد؟



2


این مرگ چقدر ساده است


برای نشان دادنِ نشانیِ کاجی به پروانه‌ای


قطاری وسطِ خیابان تورا له می‌کند.


از ارتفاعِ رویایی ناتمام می‌افتی


و دستت نمی‌رسد به ماه.


کافی شاپ‌ها را تعطیل می‌بینی


و قرارت با سایه‌ات


می‌افتد شاید وقتِ دیگر!


و از مرگِ پرستویی


در عصرِ گذشته‌ی بهارِ یک هزاروسی صد و ...


دیالوگی،


برای قهرمانی که قرار است در تو کشته شود،


روی لکه‌ی سیاهِ میزی می‌نویسی


و با فنجانِ قهوه‌ات،


خودت را از برج میلاد می‌اندازی پایین


و از کاندنسکی می‌خواهی


تو را پسِ رنگِ تابلویی پیدا کند.


باستان‌شناسِ اهرامِ اربعه


گفت تمامِ مرگ‌ها ساده‌ست


باد خواب‌هایت را می‌بَرد


و تو را یک جای خاطره جا می‌گذارد


مثلِ اسمی روی یک بن بست،


مثل کشتی که در ماسه غرق می‌شود.


بگذار از اتفاقِ مهمی حرف بزنیم


مُردن به شبِ هزار و دو شب


وقتی ساعتِ شنی


مثلِ من کنارِ تو خواب می‌رود.


*محمدرضا آریان‌فر، نویسنده، نمایشنامه‌نویس و شاعر


انتهای پیام/

برچسب ها: عباس کیارستمی
ارسال نظر