صلح از دل شکست؛ چگونه ناکامی در حمله به ایران به آتشبس غزه منتهی شد؟
به گزارش خبرگزاری آنا، سخنرانی ترامپ رئیسجمهور آمریکا، در شرمالشیخ و مصاحبههایش با رسانههایی مانند فاکسنیوز، به سرعت در سطح بینالمللی بازتاب یافت. او با ژست «صلحساز جهانی» مدعی شد حمله به تأسیسات هستهای ایران، نه تنها برنامه هستهای تهران را محدود کرد، بلکه مسیر توافق صلح در غزه و حتی سراسر غرب آسیا را هموار ساخت.
این روایت، محور تبلیغات کاخ سفید و رسانههای محافظهکار در آمریکا شد. اما تحولات میدانی و دیپلماتیک نشان داد که ادعای ترامپ بیش از آنکه مبتنی بر واقعیتهای میدانی باشد، بر تبلیغات و بازتولید چهرهای موفق از خود استوار است.
حمله به ایران که ترامپ آن را «پیشدستانه» و «ضروری برای صلح» میخواند، در عمل نه تنها به هدف نابودی زیرساختهای هستهای ایران نرسید، بلکه انسجام ملی ایران و محور مقاومت را تقویت کرد. پهپادهای ایرانی در دریای عمان و مواضع موفق مقاومت در غزه، نشاندهنده ناکامی کامل آمریکا و اسرائیل در تحقق اهداف راهبردیشان بود.
آتشبس اعلامشده در غزه، برخلاف روایت ترامپ، نتیجه فشار میدانی و ناکامی در میدان نبرد بود. اسرائیل و آمریکا، پس از دو سال نسلکشی و فشار نظامی، برای جلوگیری از گسترش بحران و افزایش هزینههای سیاسی و نظامی، به توافق تن دادند. تلاش برخی جریانهای سیاسی داخلی برای همزبانی با روایت آمریکایی ـ اسرائیلی، از جمله شرکت در نشست شرمالشیخ، در واقع بازتولید همان فریب استراتژیک ترامپ است.
با تحلیل دادههای میدانی، تصاویر ماهوارهای، و گزارشهای مقامات رسمی و غیررسمی، آشکار میشود که صلح به دلیل شکست و اجبار حاصل شد، نه قدرتنمایی یا حمله به ایران.
شکست، اجبار و بازخوانی روایت ترامپ
ترامپ در سخنرانیها و مصاحبهها تلاش میکند آتشبس در غزه را نتیجه قدرتنمایی آمریکا و حمله به ایران جلوه دهند. اما واقعیت میدانی و تحولات دو سال گذشته نشان میدهد که این توافق، محصول شکستهای راهبردی آمریکا و اسرائیل و اجبار به عقبنشینی بود، نه نتیجه تصمیمگیری صلحطلبانه. این بخش، شکست، فشارها و بازخوانی روایت ترامپ را مورد تحلیل قرار میدهد.
۱. شکست آمریکا و اسرائیل: واقعیت میدانی
واقعیتهای میدانی و تحولات اخیر نشان میدهند که آتشبس در غزه محصول قدرت یا ابتکار ترامپ نبوده است؛ بلکه نتیجهی ناکامی در دستیابی به اهداف نظامی بود. تلاش آمریکا و اسرائیل برای فروپاشاندن توانایی دفاعی ایران و مقاومت فلسطین با شکست مواجه شد. پهپادهای ایرانی و توان موشکی محور مقاومت در جنوب فلسطین و لبنان، نشاندهنده این ناکامیها بود.
این شکستها باعث شد اسرائیل پس از دو سال نسلکشی و بمباران گسترده، ناچار شود به حماس امتیازات قابل توجه بدهد، از جمله آزادی اسیران و عقبنشینی از برخی مناطق. آمریکا نیز، که پیشتر با ادبیات «فشار حداکثری» و حمله به ایران به دنبال دستیابی به اهداف راهبردی بود، مجبور شد سیاست خود را تعدیل کند و در مسیر آتشبس حرکت کند.
۲. تحلیل سیاسی: روایت ترامپ و فریب افکار عمومی
سخنرانی ترامپ در شرمالشیخ و مصاحبههای او با رسانههای آمریکایی، نمونهای از دغلبازی سیاسی است. او تلاش دارد با ربط دادن آتشبس به حمله به ایران، شکستهای خود و اسرائیل را به پیروزی تبدیل کند و چهره صلحطلبانهای از خود نشان دهد.
اما واقعیتها نشان میدهند:
۱. آتشبس نه نتیجه قدرتنمایی، بلکه اجبار به عقبنشینی بود.
۲. مقاومت فلسطین و محور ایران، با استمرار فشار میدانی، واشنگتن و تلآویو را مجبور به پذیرش توافق کرد.
۳. آمریکا دو سال فرصت داشت تا نسلکشی را متوقف کند، اما کوتاهی کرد و اکنون با این روایت قصد دارد مسئولیت اقداماتش را بپوشاند.
۳. پیامدهای منطقهای: ایران و نقش آن
ترامپ در سخنرانی خود از نقش ایران در حمایت از آتشبس ابراز خشنودی کرد. این نکته به شکل غیرمستقیم نشان میدهد که ایران با استراتژی مقاومت و حمایت از حقوق فلسطینیان، جایگاه مهمی در معادلات منطقهای دارد. ایران و کشورهای متحدش، برخلاف ادعای آمریکا، از همان ابتدا خواهان توقف نسلکشی و پایان رنج مردم غزه بودند. بنابراین، آمریکا تازه به جمع طرفداران آتشبس پیوسته است، نه ایران.
۴. تحلیل راهبردی: شکست سیاستهای ترامپ در غرب آسیا
روایت ترامپ نشاندهنده یک استراتژی تبلیغاتی است که سعی دارد شکستها را به پیروزی مبدل کند. اما تحولات دو سال اخیر و شکست نظامی در ایران و غزه، واقعیت دیگری را نشان میدهند:
برنامههای آمریکا و اسرائیل برای تسلیم اجباری ایران و حماس ناکام ماند.
آتشبس، نه هدیهای از سوی آمریکا، بلکه نتیجه مقاومت و فشار میدانی محور فلسطین و ایران بود.
تلاش ترامپ برای بهرهبرداری سیاسی از این توافق، از منظر میدانی قابل دفاع نیست و بیشتر به فریب افکار عمومی میماند.
صلح در غزه، برخلاف روایت ترامپ، محصول شکست و اجبار آمریکا و اسرائیل است. مقاومت فلسطین و سیاستهای ایران باعث شدند تا واشنگتن و تلآویو پس از دو سال ناکامی، مسیر آتشبس را انتخاب کنند.
تلاش ترامپ برای ارائه خود به عنوان «معمار صلح» در کنفرانس شرمالشیخ، نمونهای بارز از بازنویسی تاریخ و جعل روایت است. در حالی که واقعیتهای میدانی، تصاویر ماهوارهای، و اعترافات مقامات نشان میدهند که آتشبس نتیجه مقاومت و فشار بینالمللی بود، نه حمله پیشدستانه به ایران.
به این ترتیب، روایت مقابل، که شکست آمریکا و اسرائیل را محور میداند، باید تقویت شود تا سستی منطق جریانهای داخلی و بینالمللی که به روایت ترامپ متکیاند، آشکار شود.
صلح واقعی، محصول مقاومت و فشار مردمی و میدانی است، نه عملیات تبلیغاتی یا قدرتنمایی نظامی. این واقعیت باید مبنای تحلیلهای سیاسی، دیپلماتیک و رسانهای قرار گیرد.
انتهای پیام/