شهید سید حسن نصرالله؛ پرچمدار مقاومت و شرافت امت عربی
به گزارش خبرگزاری آنا، دقایقی پس از انتشار خبر شهادت «سید حسن نصرالله» رهبر حزبالله لبنان بود که موجی عظیم از اندوه و شگفتی سراسر جهان عرب و جهان اسلام را فرا گرفت. مردی که سه دهه تمام، پرچم مقاومت را بر دوش کشید، در مصاف مستقیم با ارتش رژیم صهیونیستی دو بار طعم پیروزی را به ملتهای عرب و مسلمان چشاند و به یکی از معدود رهبران عرب بدل شد که میتوانست با افتخار بگوید اسرائیل را شکست داده است، در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ با بمباران سنگین جنگندههای صهیونیستی به شهادت رسید؛ شهادتی که نه صرفاً پایان یک عمر مبارزه، بلکه گشودن فصلی تازه در تاریخ مقاومت و وجدان ملتهای عربی است
شهید سید حسن نصرالله، شخصیتی که از سال ۱۹۹۲ و پس از ترور عباسالموسوی به دست اسرائیل، سکان رهبری حزبالله را در سن ۳۲ سالگی به دست گرفت، از همان آغاز، سیاستی روشن و استوار پایهگذاری کرد: مقاومت مسلحانه علیه نیروهای نظامی صهیونیستی و پرهیز از تعرض به غیرنظامیان، مگر آنکه دشمن دست به کشتار مردم لبنان بزند. این معادله ساده، اما عمیق، به مرور جایگاه حزبالله را به نیرویی ملی و مردمی ارتقاء داد که نه فقط شیعیان، بلکه بخشهای وسیعی از مسیحیان و سنیها را در جنوب لبنان و بقاع به خود جلب کرد.
شهید نصرالله پیروزی بر صهیونیستها را برای ملتهای عرب معنی کرد
لبنان طعم نخستین پیروزی خود علیه اشغالگران را در سال ۲۰۰۰ چشید؛ روزی که ارتش اسرائیل، پس از هجده سال اشغال بخشی از خاک لبنان، ناگزیر به عقبنشینی شد. این پیروزی، محصول مستقیم رهبری نصرالله و سازماندهی پیچیدهای بود که حزبالله را از محدودیتهای یک نیروی غیررسمی فراتر برد و آن را به ستون فقرات «جامعه مقاومت» تبدیل کرد؛ جامعهای که نه فقط به ظرفیت نظامی، بلکه به روحیه پایدار و آرمانگرایی مردم جنوب لبنان و بقاع تکیه داشت.
شش سال بعد، در تابستان ۲۰۰۶، اسرائیل با پشتیبانی آمریکا، تهاجمی گسترده به لبنان آغاز کرد. بسیاری گمان میکردند حزبالله ظرف چند روز خرد خواهد شد. اما حملهای که قرار بود ضربه نهایی باشد، به شکست سنگین ارتش اسرائیل انجامید و به نماد دیگری از توانایی نصرالله در هماهنگسازی سیاست، جنگ و روانشناسی اجتماعی بدل شد. مقاومت موفق شد نهانه شکست اسرائیل را به دست بگیرد، و نصرالله در افکار عمومی جهان عرب به «نصراللهِ ناصر» و «چاوزِ جهان عرب» تشبیه شد؛ رهبری که بیپرده در برابر سلطه غرب و اشغالگری ایستاد.
حزبالله در دوران شهید نصرالله، صرفاً نیروی نظامی نبود؛ او توانست سازمان را در قالب یک «جامعه مقاومت» بازتعریف کند، جایی که اقتصاد، فرهنگ، آموزش و خدمات اجتماعی در کنار آمادگی رزمی پیش میروند. روستاهای جنوب لبنان و بقاع، در سایه این دیدگاه، نه تنها محل استقرار موشکها بودند، بلکه مدارس، درمانگاهها و شبکههای اجتماعی متکی بر همسویی فکری و سیاسی با آرمان آزادسازی فلسطین شکل گرفتند.
شهید نصرالله از سالها پیش، به دلیل تهدیدهای دائمی اسرائیل، در انظار عمومی حاضر نمیشد و از طریق شبکههای تلویزیونی و ارتباطات مخفی با مردم سخن میگفت. اما این فقدان جسمانی، هرگز مانع از ایجاد پیوند عاطفی بیواسطه بین رهبر و مردم نشد. صحنههایی که هزاران نفر در میدانها و خیابانهای ضاحیه و شهرهای جنوبی، با اشتیاق به سخنانش گوش میسپردند، گواه رابطهای نادر میان یک رهبر سیاسی و پایگاه مردمی اوست.
شهید نصرالله فراتر از گفتمانهای متعارف مذهبی و معتقد به همزیستی
شهید نصرالله علاوه بر میدان جنگ، در عرصه اجتماعی نیز منش روشن و ثابتقدم داشت. در سال ۲۰۱۲، پس از بمبگذاری در رستورانهای ساحلی صور که مشروبات الکلی سرو میکردند (عملیاتی که حزبالله به هیچ وجه مسئول آن نبود) نیروهای او به صاحبان این اماکن کمک مالی کردند و خسارتها را پرداختند. نصرالله بارها تأکید کرده بود که جامعه لبنان باید یاد بگیرد تفاوتهای فرهنگی و مذهبی را تحمل کند، حتی اگر با باورهای شخصی او ناسازگار باشد. همین نگاه باعث شد بازسازی کنیسه یهودیان «مگن ابراهام» در بیروت را یک اقدام مثبت و لازم بداند و بگوید «این مکان، خانه عبادت است و بازسازی آن، امری خداپسندانه.
دیدگاه شهید نصرالله نسبت به مساله فلسطین، از همه جنبهها فراتر رفت. در گفتوگو با جولیان آسانژ در ۲۰۱۲، او راهحل نهایی را تشکیل یک کشور واحد در سراسر زمین فلسطین دانست که مسلمانان، مسیحیان و یهودیان در صلح و دموکراسی در کنار هم زندگی کنند. این طرح، در تضاد کامل با نرمافزارهای سیاسی منطقه بود و نشان میداد که او فراتر از گفتمانهای متعارف مذهبی، به همزیستی واقعی باور دارد.
یکی از نقاط عطف در حیات سیاسی او، تصمیم حزبالله به حضور نظامی در سوریه در سال ۲۰۱۳ بود. در سخنرانی مهمی، نصرالله تهدید گروههای تروریستی، چون جبهه النصره علیه لبنان را تشریح کرد و گفت ورود این گروه به خاک لبنان، نه فقط شیعیان بلکه مسیحیان و دیگر طوایف را در معرض خطر قرار میدهد. او دفاع از حرم حضرت زینب (س) در دمشق را نیز بخشی از مأموریت حزبالله دانست و این نگاه مذهبی-ملی را با مهارت در قالب یک راهبرد یکپارچه عرضه کرد.
شهید نصرالله بهای مسیرش را با خون فرزندانش پرداخت
شهید نصرالله در زندگی شخصی نیز بهای سنگین مقاومت را پرداخت. در سال ۱۹۹۷، فرزند ارشدش، محمد هادی، در کمین نیروهای اسرائیلی در منطقه ملیخ به شهادت رسید. روایتهایی که از واکنش خانوادهاش به آن حادثه باقی مانده، نشاندهنده پیوند عمیق او با درد و رنج مردمی است که رهبریشان را بر دوش داشت. فقدان فرزند، خللی در ارادهاش ایجاد نکرد و بر عزمش برای ادامه مسیر مقاومت افزود.
شهادت سید حسن نصرالله، با واکنشهای گسترده در جهان اسلام همراه شد. بالا بردن پرچمهای سیاه بر فراز حرم امام رضا (ع) در مشهد و حرم حضرت زینب (س) در دمشق، افتخاری بود که حتی امام خمینی (ره) نیز از آن بیبهره بود. این نشانهها گواه جایگاه کمنظیر نصرالله به عنوان رهبر معنوی و سیاسی مقاومت بودند؛ رهبری که نه تنها اسرائیل را دو بار شکست داد، بلکه مفهوم مقاومت را برای نسلهای آینده در جهان عرب تعریف کرده است.
جامعه مقاومت، بر پایه یک فرد بنا نشده است
اسرائیل به حمایت آمریکا، با حذف فیزیکی شهید نصرالله، در پی شکستن ستون فقرات حزبالله بود. اما تجربههای گذشته نشان دادهاند که جامعه مقاومت، بر پایه یک فرد بنا نشده، هرچند شخصیت کاریزماتیک نصرالله نقش بیبدیلی در انسجام آن داشته است. امروز، پس از شهادت او، حزبالله باید با فقدان نماد خود کنار بیاید، اما میراث او، تا سالها، محور جهتگیری سیاسی، اجتماعی و نظامی این سازمان باقی خواهد ماند.
شهید سید حسن نصرالله از منظر تاریخی، آخرین رهبر عربی است که در میدان جنگ و در عرصه سیاست، اسرائیل را به زانو در آورد. یک عمر زندگی پنهان برای دورماندن از ترور، دهها سال رهبری بر خط مقدم، از دست دادن فرزند و دوستان، و در نهایت، شهادت، مجموعهای است که نام او را در حافظه تاریخی ملت لبنان و جهان عرب، برای همیشه به عنوان «سید مقاومت» ثبت خواهد کرد
انتهای پیام/