صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۴۸ - ۰۸ خرداد ۱۴۰۳
در یک پژوهش بررسی شد؛

نگاهی به علوم اجتماعی تمرکزگرا در ایران

امروز جامعه‌شناسی به‌نوعی کالایی مصرفی بدل شده است که گروهی از مردم و مسئولان آن را ابتیاع و مصرف می‌کنند؛ زیرا مسلح شدن آنان به برخی مفاهیم و ایده‌های بازاری و سطحی علوم اجتماعی، هم موجد اعتمادبه‌نفس است و هم پرستیژ اجتماعی می‌آورد.
کد خبر : 913557

به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، آن چه در ایران با عنوان دانش/ علم جامعه‌شناختی شناخته می‌شود، در دو سطح نظام دانشگاهی و بیرون از دانشگاه جلوه پیدا کرده است. 

جلیل کریمی (دانشیار جامعه‌شناسی دانشگاه رازی) در مقاله‌ای با عنوان «جامعه‌شناسی و سلطه؛ تحلیلی انتقادی بر نظریه و روش جامعه‌شناسی در ایران» به این موضوع می‌پردازد که این تفکیک خود معنادار است، اما برای این جستار، نوع تمرکزگرایی آن دو مهم است که در نهایت به نظر می‌رسد به تولید یا بازتولید مرکز یا به‌عبارتی سلطه/ نابرابری می‌انجامد.

* ویژگی تمرکزگرایی در ابعاد جامعه‌شناختی

این پژوهشگر توضیح می‌دهد که ویژگی تمرکزگرایی را می‌توان در ابعاد نظری و روشی بررسی کرد:

کریمی ادامه می‌دهد که در بعد نظری جامعه‌شناسی در ایران عمدتاً به‌صورت دو رویکرد کارکردی و انتقادی رشد کرده که در یک سو رویکرد کارکردگراست که بخش عمده اجتماع علمی جامعه‌شناسی را به‌ویژه در فضای رسمی نظام آموزشی دربرگرفته است. 

در ادامه این مقاله آمده است که این رویکرد عمدتاً تصوری تمامیت‌خواه و تمرکزگرا از علم و نیز نظام اجتماعی جامعۀ ایران دارد و به سبکی دورکیمی‌‌-پارسنزی، مستقیم و غیرمستقیم در راستای اهداف توسعۀ مرکز و تشکیلات حکمرانی قرار دارد. این رویکرد درساحت روش‌شناسی و پژوهش نیز اساساً همین روند را پیش می‌برد.

به زعم این پژوهشگر رویکرد دیگر که اصطلاحاً آن را انتقادی می‌نامیم بیشتر بیرون از نظام آموزش عالی رواج دارد، گرچه در درون آن هم معدود افرادی هستند که چنین گرایشی دارند. این رویکرد در کل سهم کمتری از اجتماع علمی علوم اجتماعی را شامل می‌شود، هر چند شاید از جهت انتشارات و نوشته‌های غیرپژوهشی حتی فعال‌تر از رویکرد اول باشد.

این پژوهش به این مهم اشاره می‌کند که اصحاب این رویکرد، به‌طور کلی نوعی از نقد و انتقادی‌بودن را ترویج کرده‌اند که خود این جستار و این همایش به‌نحوی بر مبنای همین نوع جهت‌گیری‌ها امکان وجود یافته‌اند.

* رویکرد انتقادی به جامعە ایرانی 

در ادامه پژوهش آمده است که نخست بخشی از آرای رویکرد انتقادی، به‌رغم انتقادی‌بودن، نقد را فقط تا آنجا پیش می‌برد که به ساحت دیگری بزرگ و دال تهی گفتمان غالب که همان جامعه/ملت باشد، وارد نشود. این امساک از نقد درون‌ماندگار و همیشگی، تلاش‌های آنان را هم ناکافی می‌سازد و هم در نهایت امکان‌های رهایی/برابری را از جامعه می‌گیرد و تأییدی بر گفتمان تمرکزگرا تلقی می‌شود.

مسائل اجتماعی جامعه ایرانی انضمامی‌تر از آن هستند که با این پدیده‌ها بتوان آن را تحلیل کرد

این پژوهشگر می‌نویسد اشکال دوم به آرای انتقادی، این است که این انتقاد‌ها حتی در چارچوب متعارف جامعۀ ایرانی هم قرار نمی‌گیرد و اصولا به گفتمان‌های یونیورسال سرمایه‌دار/ سوسیالیسم/ امپریالیسم، نئولیبرالیسم و ... می‌پردازد که می‌توان گفت تا حد زیادی در نسبت با جامعە ایرانی انتزاعی هستند.

این استاد جامعه‌شناسی در ادامه می‌نویسد؛ اینها به این معنا که این پدیده‌های جهان‌شمول نسبتی با جامعۀ ایرانی ندارد، بلکه به این اعتبار که مسائل اجتماعی این جامعه انضمامی‌تر از آن هستند که با این پدیده‌ها بتوان آن را تحلیل کرد.

از نظر این پژوهش مشکل این آراء این است که صاحبان آنها در تحلیل مسائل داخلی، همان رویکرد مورد انتقاد‌ خود را پیش می‌گیرند که به تمرکزگرایی گروه اول نزدیک می‌شود. به‌عبارت ساده‌تر، این رویکرد انتقادی و به‌اصطلاح چپ در تعامل با جامعۀ ایرانی تغییر چهره می‌دهد و به راست می‌گراید.

* رویکرد دورگه‌ای راست- چپ

این پژوهش مطرح می‌کند که در کنار این دو رویکرد کلی، جهت‌گیری سومی وجود دارد که دو رگه‌ای راست-چپ است و عمدتاً نسبتی ابزاری با علوم اجتماعی دارد. این رویکرد، که به‌عبارتی در قیاس با دو رویکرد به‌نوعی سکولار، رنگ و لعاب دینی دارد، اصولا برخوردی گزینشی و دل‌بخواهانه با علم دارد.

به زعم این پژوهشگر از این منظر، علوم اجتماعی تا آنجا خوب است و لازم که نیاز‌های گفتمان رسمی حاکمان را برآورد سازد. این رویکرد از جهت کمیت در اقلیت است، اما به‌واسطۀ پیوندش با سازوبرگ قدرت، هم امکان تأثیرگذاری آن بیشتر است و هم تمرکزگرایی را در گسترده‌ترین و عمیق‌ترین سطوح آن پیش برده است. به موازات بعد نظری، روش‌شناسی جامعه‌شناسی در ایران نیز به تمرکزگرایی دامن می‌زند.

* رویکرد پوزیتیویستی در ایران 

در این پژوهش به این نکته اشاره می‌شود که رویکرد روش‌شناختی غالب در علوم اجتماعی ایران کمین‌گر و به‌عبارتی پوزیتیویستی است. گذشته از کیفیت و اعتبار خود پژوهش‌های پوزیتیویستی، در این جا نکتە اصلی نسبت این رویکرد روش‌شناختی با مسألە انتقادی بودن، تمرکزگرا بودن و در نهایت سلطه است.

همۀ داده‌ها لازم است با توجه به روش تولید نتایج، در معرض نوعی تفسیر قرار گیرند

در این پژوهش  آمده است که در واقع، روش‌های فعلی تحقیق جامعه‌شناختی ریشه در سلطۀ اجتماعی دارند. نظرسنجی‌ها و امثال آن اشکال اصلاح‌شده فنون مورد استفاده در آمارگیری‌ها هستند که اگر هم طرح‌های سیاسی نباشند، اصولا اهداف اداری دارند. این بدان معنا نیست که باید استفاده از این روش‌ها را متوقف کرد، اما لازم است چشم‌اندازی از سلطه را که از طریق آن داده‌ها پالایش می‌شود، بشناسیم.

از دیدگاه نویسندگان این پژوهش؛ همۀ داده‌ها لازم است با توجه به روش تولید نتایج، در معرض نوعی تفسیر قرار گیرند. ایدئولوژی نیز صرفاً شامل غلط جلوه دادن واقعیت نیست، بلکه دربرگیرنده فرایند سرکوب دیگر حالت‌های ممکن نیز هست.

در ادامه این پژوهش آمده است که آدورنو در مورد پوزیتیویسم و دلبستگی آن به واقعیت تجربی نقد می‌کند؛ صورتبندی او از مسأله این بود که پوزیتیویسم ما را از جستجو و کشف دیگر اشکال واقعیت باز می‌دارد یا دست‌کم در کشف آنها ناکام می‌گذارد.

* فرایند پروژه‌های تحقیقاتی و خدمت به کلیتی انتزاعی

از نظر این پژوهش جدای از فرایند پروژه‌های تحقیقاتی که معیوب است و از همان ابتدا ازبالا به پایین از سوی ادارات به محققان ارائه می‌شود، خود رویکرد این پژوهش‌ها در مجموع چنان با واقعیت برخورد می‌کنند که گویا آن واقعیت خاص/ محلی حتماً باید در جهت آن کلیتی باشد که آنان اسمش را جامعه می‌گذارند و به عبارت دیگر راه‌کار‌هایی که آنان ارائه می‌کنند عمدتاً نوعی خدمت به کلیتی انتزاعی است و اصولا موجودیتی حقیقی برای مسائل و واقعیت‌های خاص قائل نیستند.

از دیدگاه نویسندگان این پژوهش؛ بر مبنای اصول خود جامعه‌شناسی، علم در زمین‌های اجتماعی ظهور و رشد می‌کند و شرایط امکان آن وابستگی عمیقی را در این زمینه دارد. از این رو بخشی از مشکلات علوم اجتماعی، حتی در همین شکل فعلی مورد انتقاد، نحوه تعامل مخاطبان آن یعنی مردم و حکومت با علوم اجتماعی است.

به‌طورکلی امروز جامعه‌شناسی به‌نوعی کالایی مصرفی بدل شده است که گروهی از مردم و مسئولان آن را ابتیاع و مصرف می‌کنند؛ زیرا مسلح‌ شدن آنان به برخی مفاهیم و ایده‌های بازاری و سطحی علوم اجتماعی، هم موجد اعتمادبه‌نفس است و هم پرستیژ اجتماعی می‌آورد.

نتایج حاصل از این پژوهش نشان می‌دهد که نه دولت‌مردان و بوروکرات‌ها و نه مردم، جامعه‌شناسی در معنای کلی و بنیادی آن را نمی‌شناسند و اگر هم بشناسند بدان باور ندارند. دولت‌ها با این که از جامعه‌شناسی تخصصی بهره می‌برند، اما درعین‌حال کلیت علوم اجتماعی را نوعی شر می‌دانند، چون مسائل اجتماعی و امکان‌های رهایی و ساختن جامعە بهتر را رصد و مطرح می‌کند.

این پژوهشگر اینگونه جمع‌بندی می‌کند که به همین دلیل است که سهم جامعه‌شناسی خوانده‌ها در تشکیلات دولتی، سوای بخش آموزش، بسیار کمتر از دانش‌آموخته‌های سایر رشته‌هاست.

انتهای پیام/

ارسال نظر