صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۷:۰۲ - ۲۳ آبان ۱۴۰۲

چرا لایحه حجاب و عفاف این‌قدر مهم شد؟

قانونی کردن حجاب اسلامی اگرچه ممکن است موجب وازدگی ثانوی برخی افراد نسبت به اصل دین شود، در عین حال به همان میزان و بلکه بیشتر موجب جذب بیرونی و نیز تداوم درونی منطق آن خواهد شد.
کد خبر : 878841
گروه دین و آیین خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ «زهرا سادات آقاجانی» پژوهشگر حوزه زن و خانواده: «حجاب» یکی از آموزه‌های اسلامی درباره نحوه حضور اجتماعی زن است. در تاریخ ایران اسلامی همچنان که در دیگر کشورهای اسلامی هم مردم و هم حاکمان اسلامی همواره پاسداشت این آموزه را بر خود فرض دانسته و از آن حمایت می‌کردند.
 
انقلاب کردیم تا چه شود؟
 
در قرن اخیر، پس از ورود و هجوم اندیشه‌های غربگرا به درون کشورهای اسلامی بسیاری از آموزه‌های اسلامی به چالش کشیده شد. با پیروزی انقلاب اسلامی و تثبیت نسبی اولیه آن، این مسأله ابتدا توسط رهبران مذهبی انقلاب مطرح شد که آیا سرنوشت حجاب اسلامی باید در تداوم همان قانون پیشین مبنی بر اختیاری بودن آن دنبال شود یا اینکه مثل شرایط قبل از روی کار آمدن رضاشاه باید تبدیل به یک قانون نوشته یا نانوشته اسلامی شود؟
 
بسیاری از لیبرال مسلکان و البته برخی از رهبران دینی در آن زمان بر این باور بودند که حجاب اسلامی نباید تبدیل به یک قانون اجباری شود، بلکه مردم باید در پذیرش و عدم پذیرش آن مختار باشند. این در حالی که عموم مردم مسلمان و اکثریت عالمان دینی بر این باور بودند که انقلاب اسلامی به منظور پاسداری از احکام اسلامی صورت گرفته و از این رو، حجاب اسلامی باید تبدیل به یک قانون شود.
 
شور اسلامی انقلابی ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی به ضمیمه خواست اکثریت مردم و عالمان دینی مبنی بر قانونی شدن حجاب اسلامی، روند کار در خصوص این مسأله را به سویی برد که نهایتاً حجاب اسلامی تبدیل به یک قانون حکومتی شد و چهار دهه است که مبنای عمل اجتماعی زنان ایرانی قرار گرفته است. در مسأله لزوم تبدیل احکام اسلامی به مساله قانون دو منظر اساسی مورد توجه است:
 
قوانینی که رویش‌هایش بیش‌تر از ریزش‌ها است
 
الف) قانونی و اجباری کردن آموزه‌‌های دینی نسبت به برخی از افراد وازدگی نسبت به اصل دین ایجاد خواهد کرد، اما برای ارزیابی این ایده، نباید فقط «ریزش‌‌ها» را دید، بلکه همچنان باید به «رویش‌ها» نیز توجه کرد. صلابت، نظم و نیز هماهنگی نظر و عمل از جمله نتایج تحقق این نظریه است که هر یک از این ویژگی‌ها به نوبه خود می‌توانند باعث جذب و دعوت افراد بیشتری به سوی دین شوند. بسیاری از وازدگی‌های بیرونی (اولیه) نسبت به دین به دلیل احساس عدم هماهنگی میان نظر و عمل در میان پیروان آن است.
 
به عنوان مثال؛ اگر قرار باشد یک شخص مسیحی با مطالعه موردی یک آموزه دینی مثل حجاب اسلامی در یکی از مراکز علمی ما مثل دانشگاه تهران به اسلام گرایش پیدا کند، توجه یافتن او به فاصله‌ای که میان نظر و عمل دانشجویان درباره حجاب اسلامی وجود دارد، خود به خود مانع از گرایش وی به اسلام خواهد شد. این در حالی که در فرض مذکور، در صورت هماهنگی میان نظر و عمل دانشجویان درباره حجاب اسلامی، بی‌شک زمینه مناسب‌تری برای گرایش وی به اسلام ایجاد خواهد شد.
 
ثمره قانونی شدن حجاب که دیده نمی‌شود
 
این مسأله نه تنها درباره مطالعه بیرونی دین، بلکه درباره مطالعه درونی آن نیز صدق می‌کند. بدین معنا که مسلمانان، خود، اگر صلابت و شکوه عملی آموزه‌های دینی‌شان را به صورت مستمر تجربه کنند، در تداوم بخشیدن به آن‌‌ها از انگیزه بالاتری برخوردار خواهند شد. به عبارت دیگر؛ قانونی و اجباری شدن حجاب اسلامی نه تنها برای کسانی که از بیرون می‌خواهند با اسلام آشنا شوند، از وازدگی اولیه جلوگیری می‌کند، بلکه حتی برای برخی مسلمانانی که به شکل پیشینی با آن آشنا شده‌اند، نیز از وازدگی ثانوی جلوگیری می‌کند.
 
بر این اساس، قانونی کردن حجاب اسلامی اگرچه ممکن است موجب وازدگی ثانوی برخی افراد نسبت به اصل دین شود، در عین حال به همان میزان و بلکه بیشتر موجب جذب بیرونی و نیز تداوم درونی منطق آن خواهد شد.
 
دوروی سکه احکام الهی
 
ب) توجه به این نکته لازم است که نباید گمان کرد بر اساس این تئوری، از آنجا که هر قانونی متضمن اجبار هست، اگر آموزه‌های اسلامی قانونی (متضمن اجبار) شوند، بدین معنی خواهد بود که پس می‌توان و بلکه باید دین را با اجبار و خشونت تبلیغ کرد؛ چرا که اولاً «اجبار» با «خشونت» فرق می‌کند و هر اجباری از جنس خشونت نیست. به عنوان مثال؛ رانندگان مجبور هستند که در پشت چراغ قرمز توقف کنند، اما آن‌ها هرگز از این اجبار، مفهوم خشونت را حس نمی‌کنند. احکام دینی نیز اگر قانونی شوند، به رغم اینکه متضمن نوعی اجبار نرم و پنهان خواهند بود، به معنای خشونت نخواهند بود.
 
ثانیاً اگرچه همه ادیان بیش از آنکه نذیر و منذر باشند، بشیر و مبشر هستند، به رغم این، انبیاء الهی برای تحقق و تثبیت برخی از آموزه‌های دینی در شرایط خاص نه به عنوان قاعده، بلکه به عنوان مصداق و مورد ناگزیر از به کارگیری خشونت بوده‌اند. البته باید توجه داشت که در ادیان آسمانی غیرتحریفی مثل اسلام، حتی احکام به ظاهر خشونت‌آمیز مثل ابواب حدود و دیات از فلسفه روشن و بین برخوردارند و با تأمل در آن‌ها در می‌یابیم که در حقیقت همان احکام هم عین رحمت و شفقت هستند و اساساً با توجه به اینکه صفات الهی عین ذات الهی هستند و از این رو، غضب الهی عین رحمت اوست، در شرایع الهی این طبیعی است که احکام به ظاهر خشونت‌آمیز آن‌ها نیز عین رحمت و لطف الهی باشد.

انتهای پیام/

ارسال نظر