صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

رفتار یک شهید که اختلاس‌گران امروز را شرمنده می‌کند

رفتار شهید سید رضا زارع در جبهه‌های جنگ باید مایه شرمندگی اختلاس‌گران امروز شود.
کد خبر : 417511

به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا،  بسیجی شهید سید رضا زارع در اول دی‌ماه سال ۱۳۳۶ در یکی از روستاهای شهرستان قوچان و در خانواده‌ای زحمتکش و مذهبی به دنیا آمد. شهید زارع از همان دوران کودکی در کنار تحصیلات ابتدایی در کارهای کشاورزی یار و یاور خانواده و پدرش بود. بعدها نیز به خاطر کمک به اوضاع اقتصادی خانواده پدری، برخلاف میل خود تحصیلاتش را ناتمام گذاشت و به کسب درآمد حلال از دسترنج خویش پرداخت.


شهید زارع با علائق مذهبی و دل‌بستگی به ارزش‌های دینی از علاقه‌مندان امام خمینی (ره) بود و در جریان راهپیمایی‌های انقلابی در مشهد حضور داشت. پس از انقلاب به بسیج پیوست و در کنار سایر بسیجیان جان‌برکف در عرصه‌های مختلف برای خدمت به انقلاب کمر همت بست.


سید رضا زارع در سال ۱۳۵۹ به جرگه متأهلین پیوست. با تشکیل خانواده در مغازه‌ای کوچک در محله محمدآباد مشهد به کار کانال‌سازی کولر مشغول شد. با شروع جنگ تحمیلی، چند بار به‌صورت نیروی داوطلب بسیجی عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد. در سال ۱۳۶۰ نخستین فرزندش به دنیا آمد که با اقتدا به حضرت امیرالمؤمنین (ع) او را «سید علی» نام‌گذاری کرد. سه سال بعد هم دومین فرزندش چشم به جهان گشود.


این شهید بزرگوار درمیان دوستان و آشنایان به اخلاق خوش، مهربانی، خانواده‌دوستی و خونگرم بودن شهره بود. در مجالس عروسی و عزا از هیچ کمکی به صاحبان مجالس دریغ نمی‌کرد. وی با درآمد کارگری و با زحمت فراوان زندگی خانواده‌اش را اداره می‌کرد و با این‌حال از خدمت به پدر و مادر خویش نیز غافل نبود. شهید زارع سرانجام در سحرگاه نوزدهم فروردین‌ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه فاو و در جریان عملیات والفجر ۸ به فیض بزرگ شهادت نائل شد و به کاروان شهدای کربلا پیوست. این در حالی بود که فقط چند ماه به تولد سومین فرزند وی باقی‌مانده بود.



همسر شهید زارع نیز که وظیفه تربیت و به ثمر رساندن سه یادگار دلبند آن شهید بزرگوار را به عهده داشت، در خردادماه سال ۱۳۹۵ و هم‌زمان با سالروز رحلت حضرت خدیجه (س) درگذشت.


حسین زرندی از دوستان و هم‌رزمان شهید زارع در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری آنا درباره هم‌رزم شهیدش چنین می‌گوید: آشنایی من با شهید سید رضا زارع به اواخر سال ۱۳۶۰ بازمی‌گردد. اولین بار بود که به جبهه رفته بودم. هر دو به‌عنوان داوطلب بسیجی در تیپ شهدای لشکر پنج نصر بودیم. پیش از اعزام به منطقه مهران، در ایلام به‌عنوان نیروی پشتیبانی آموزش می‌دیدیم و آماده بودیم. اگر خط مقدم نیرویی لازم داشت، نیروهای پشتیبانی را جایگزین می‌کردند. ما در یک گروهان بودیم و به‌نوعی هم‌سنگر محسوب می‌شدیم. حدود یک ماه یا چهل روز آن‌جا بودیم.



شهید زارع صدایش را هم عوض کرد تا من او را نشناسم و به خاطر رفاقت، غذای بیشتری به او ندهم 



ما در آن‌جا آن‌قدر با هم صمیمی شدیم که دست برادری دادیم و عقد اخوت بین ما جاری شد؛ من ساکن نیشابور بودم واو در مشهد زندگی می‌کرد. بعد از دوره آموزش در ایلام، رفت وآمد خانوادگی هم داشتیم و چند بار با هم به جبهه اعزام شدیم.


شهید زارع فرد پاک و مؤمنی بود. من از ایشان خیلی درس گرفتم. یادم هست من مدتی مسئول توزیع غذا بودم؛ هنگام توزیع و وقتی رزمنده‌ها در صف غذا می‌ایستادند، ایشان سعی می‌کرد برای دریافت سهمیه غذا از پشت سر من بیاید. صدایش را هم عوض می‌کرد تا من که سرم پایین بود او را نشناسم. از روبه‌رو نمی‌آمد که من او را بشناسم و برایش غذای بیشتری بریزم و به اصطلاح پارتی‌بازی شود. در این روزها که متأسفانه خبر برخی سوء‌استفاده‌ها و اختلاس‌ها توسط غارتگران بیت‌المال را می‌شنویم، یادآوری این خاطره واقعاً مرا اذیت می‌کند. این افراد چگونه می‌خواهند پاسخ اخلاص و خون این شهیدان را بدهند!



                                                   حسین زرندی و  شهید سید رضا زارع


شب‌ها که در سنگر بودیم، نیمه‌شب بیدار می‌شد و پوتین‌های بچه‌ها را واکس می‌زد یا لباس‌هایشان را می‌شست. بیشتر شب‌ها برای نماز شب بیدار می‌شد، به او می‌گفتم: داداش، یک اشاره‌ای به ما هم بکن تا ما هم بیدار شویم. شب‌ها آرام به بغل پای من می‌زد و برای نماز شب بلند می‌شدیم.


ایشان سه فرزند خردسال داشت، یک پسر و دو دختر کوچک به نام‌های سید علی، بی‌بی مریم و بی‌بی مرضیه. دختر کوچکشان (بی‌بی مرضیه) که چند ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد، عروس ما شده است و واقعاً مایه برکت زندگی ماست.یاد و خاطره این شهید بزرگوار را در هفته دفاع مقدس گرامی می‌دارم و امیدوارم خدا کمک کند تا بر عهدی که با شهدا بستیم باقی بمانیم.


انتهای پیام/4072/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر