دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
23 ارديبهشت 1403 - 09:00
در یک پژوهش بررسی شد؛

شریعتی و نزاع روشنفکران و استادان

شریعتی و نزاع روشنفکران و استادان
شریعتی در مقام یک روشنفکر اجتماعی، موضعی انتقادی نسبت به دانشگاه و به‌طور خاص رشتۀ جامعه‌شناسی در ایران داشت؛ موضعی که در عمل‌گرایی آکادمیک نیمۀ قرن بیستم ریشه داشت.
کد خبر : 910510

به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، علی شریعتی یکی از شخصیت‌هایی است که در تاریخ روشنفکری معاصر نظریات و اندیشه‌اش همواره محل بحث و جدل بوده است. شریعتی تحصیلات دانشگاهی داشت و در دانشگاه‌های ایران کسوت استادی بر تن کرد و بسیاری از افکار خود را میان دانشگاهیان مطرح و یاران و طرفداران بسیاری در دانشگاه‌ها داشت و بسیاری از آثارش نیز متن پیاده شده سخنرانی‌ها و گفتگوهای او با دانشجویان دانشگاه‌های مختلف کشور است.

رضا ماحوزی (عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی) در مقاله‌ای با عنوان «شریعتی و نزاع روشنفکران و استادان» به اشاره به اینکه شریعتی در مقام یک روشنفکر اجتماعی، موضعی انتقادی نسبت به دانشگاه و به‌طورخاص رشتۀ جامعه‌شناسی در ایران داشت؛ می‌نویسد: موضع و رویکرد نظری شریعتی در عمل‌گرایی آکادمیک نیمۀ قرن بیستم ریشه داشت.

* جامعه‌شناسان جامعه‌نشناس

این پژوهشگر توضیح می‌دهد که شریعتی برکنار از سابقۀ استقبال ناخوشایند دانشکده ادبیات دانشگاه تهران از او پس از بازگشت به ایران و تأثیر آن مواجهه بر موضع‌گیری‌های بعدی او علیه استادان آن دانشکده و دانشکده نوپای علوم اجتماعی که از همان دانشکده ادبیات برآمد، در مواضع متعددی دانشگاه فعلی را مکانی نامناسب برای رهبری جنبش جدید جامعه ایران علیه نمادهای سرمایه‌داری و استبداد و رنسانس اسلامی تشخیص داد و دراین خصوص، خواهان ایفای نقش تاریخی توده‌های بیدار و به حرکت درآمده مسلمان ایرانی به جای استادان دانشگاه شده است.

در ادامه این مقاله آمده است که او همچنین در موضعی دیگر، جامعه‌شناسان دانشگاهی ایران را جامعه‌نشناسانی فاقد صلاحیت لازم در تشخیص اولویت‌ها و نقاط قوت و ضعف جامعه ایران و تجویز نسخه‌های درمان دانسته است؛ موضعی انتقادی که تا حد بسیار زیادی در رویکرد انتقادی چپ آلمان و فرانسه ریشه داشت.

شریعتی جامعه‌شناسان دانشگاهی ایران را، جامعه‌نشناسانی فاقد صلاحیت لازم در تشخیص اولویت‌ها و نقاط قوت و ضعف جامعه ایران و تجویز نسخه‌های درمان دانسته است

ماحوزی می‌نویسد: این رویکرد، از شریعتی چهره‌ای دانشگاه‌ستیز ساخته است؛ چهره‌ای که همسو و تا حدی متفاوت از جریان‌های چپ انتقادی در دنیا، خواهان مشروعیت‌زدایی از دانشگاه به نفع خیابان و توده‌های مستعد اعتراض است.

* سویۀ معرفت‌شناسانه یا سویۀ اجتماعی

ماحوزی این پرسش را مطرح می‌کند که آیا می‌توان شریعتی را به‌رغم اتخاذ پیشۀ استادی در دانشگاه و علیرغم اهتمام‌های متعدد به فیلسوفان و اندیشمندان معاصر که اکثر آنها هویتی دانشگاهی داشتند، متفکری ضد دانشگاه معرفی کرد؟

وی در این پژوهش ضمن تحلیل کتاب «انسان و اسلام» شریعتی و برخی از مواضع این متفکر ایرانی در نقد دانش کلاسیک در هزاره اخیر یعنی در ایامی که به زعم وی اسلام و تمدن اسلامی از وضعیت حرکت باز ایستاد و سعی خود را در قامت یک نهاد تئوریزه کند و از همین‌رو به دانش و دانشمند و دانشگاه روی آورد.

به زعم ماحوزی موضع‌گیری انتقادی شریعتی، محدود به جامعه دانشگاهی نمانده بلکه فیلسوفان و عارفان و ادیبان تاریخی این سرزمین و دوره موسوم به اسلام و ایران فرهنگی را هم دربرگرفته است، بیش از سویۀ معرفت‌شناسانه، سویۀ اجتماعی و گفتمانی دارد و از فضای عمل‌گرایانه نیمۀ قرن بیستم که رواجی در دانشگاه‌ها و محافل روشن‌فکری اروپا و امریکا داشت متأثر بوده است.

این پژوهشگر در ادامه به این موضوع اشاره می‌کند که شریعتی نگاه انتقادی و عمل‌گرایی را برای راه انداختن حرکتی عملی در عرصه اجتماعی ایران به خدمت گرفته و لذا رویکرد او همان‌گونه که بیان شد، کامالا پراگماتیستی و ناظر به هدف و نتیجه است و نه لزوماً صدق معرفت‌شناسانه دعاوی.‌

* زبان نظری شریعتی

به زعم این پژوهشگر شریعتی در فضای گفتمانی جنگ سرد و در میانۀ نظریه‌های نولیبرالیستی دانشگاه‌های هاروارد و ماساچوست و نظریه‌های انتقادی رایج در دانشگاه‌های آلمان، فرانسه و امریکا و رویکردهای عمل‌گرای چپ مائوئیستی و کوبایی، زبانی بومی برای مبارزات عمل‌گرایانه خود علیه ساختار قدرت مستقر و طبقۀ متوسط ثروتمند جدیدی که در حال تولد بود، یافت.

شریعتی نگاه انتقادی و عمل‌گرایی را برای راه انداختن حرکتی عملی در عرصه اجتماعی ایران به خدمت گرفته است.

ماحوزی بیان می‌کند که این زبان بیش از نهاد دانشگاه و استادان- که به باور وی به استخدام ساختار قدرت مستقر درآمده‌‌اند- دانشجویان را خطاب خود می‌دانست. لذا هرچند صحبت‌های او معطوف به اصلاحات دینی و اجتماعی و جامعۀ بیرون از دانشگاه بود اما در واقعیت، طیف‌های دانشجویی منتقد و مخالف سه ضلع قدرت موجود و معترضان دانشگاهی یاران او بودند.

این پژوهشگر توضیح می‌دهد که مشروعیت‌زدایی از دانشگاهِ وابسته به نهاد قدرت در انتهای دهه چهل، به جریان‌های سیاسی رادیکال منتقد حکومت پهلوی کمک کرد تا هدفمندانه‌تر فضای دانشگاه‌ها را به چالش کشیده و ملتهب سازند.

* زمینۀ براندازی حکومت در انقلاب 57

ماحوزی در این مقاله به این موضوع اشاره می‌کند که؛ در نیمۀ دهه پنجاه نیز این دعاوی در فضای غرب‌ستیزانه تنها حزب رسمی حکومت برای ارائه تصویری ایرانی از حاکمیت به گونه‌ای دیگر مورد استفاده قرار گرفت؛ محتوایی پرداخته شده که خیلی سریع به دست مخالفان حکومت افتاد و زمینۀ براندازی حکومت را فراهم ساخت. در هر دو وضعیت، آن چه متحمل ضربات متعدد شد، دانشگاه و نهاد علم بود که می‌توانست از زاویه‌ای معرفت‌شناسانه نیز به‌عنوان مکان و جایگاه دانش و تحقیق مورد توجه قرار گیرد و نه صرفاً ازمنظری پراگماتیستی برای مبارزه علیه نظم موجودی که سرمایه‌دارانه و استبدادی تشخیص داده شده بود.

این پژوهشگر در نهایت اینگونه جمع‌بندی می‌کند که  به نقدهای معرفت‌شناسانه‌ای که می‌توان به دیدگاه شریعتی داشت، باید این را هم اضافه کرد که عمل‌گرایی رادیکال شریعتی که عمدتاً توسط اسلام‌گرایان ستیزه‌جو نمایندگی می‌شد، فضای تقابلی‌ای را میان دولت توسعه‌گرا و مخالفان آزادی‌خواه به‌وجود آورد که نگذاشت رویکرد شریعتی به نحو آکادمیک در دپارتمان‌های دانشگاه مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.

ماحوزی در پایان این مقاله چنین می‌نویسد که باقی ماندن این گفتمان در سطح عمل، دانشگاه ایرانی را در سالیان بعد، به محل تاخت‌وتاز جریان‌های سیاسی و ایدئولوژیک و تعرض نظامیان و توده‌های خیابانی به دانشگاه و سلب استقلال آن در دهه‌های قبل و بعد از انقلاب 57 تقلیل داد.

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته