بسم الله الرحمن الرحیم. من چند نکته کوتاه را عرض کنم بعد درباره آنها بحث کنیم. ازدواج یک نیاز فطری و ضرورت اجتماعی است. هر کس عمداً ازدواج نکند با تجارب ناخوشایندی از اختلالات روانی مواجه خواهد شد، چون نیاز فطری بشر است، چون خدا زوج آفرین است، هستی را خدا زوج میآفریند. خدا همه هستی را عروس-داماد میآفریند، همه هستی زوجند. به همین جهت زوجیّت قانون هستی است. فلسفه خلقت بر زوجیّت استوار است و نیاز فطری ما این است که ازدواج کنیم.
هم نیاز فطری و هم ضرورت اجتماعی است. نیاز فطری است که باید ما تلاش کنیم. بچهها از بدو تولد به معنای دقیق کلمه، مستقیم و غیرمستقیم در اندیشه انتخاب زوج هستند. بچههای چهار، پنج ساله بیان میکنند. آن دختر اگر زن من شود خوب است. دخترها میگویند این شوهرم شود خوب است. بازی میکنند، عروس-دامادبازی میکنند. این خیلی زیباست. به این زیباییها بنگریم چون نیاز فطری است.
به همین دلیل من همیشه اعتقاد دارم که مؤثرترین رویکرد فرزندپروری این است که خانهمان را آموزشگاه و دانشگاه عروسپروری و دامادپروری کنیم. صرفاً کودک و نوجوان دانشآموز و دانشجو و تستچی و کنکورچی تربیت نکنیم.
پدر و مادرها باید مربیان بزرگی باشند، آرامشگر و رامشگر متقابل هم باشند، بچهها قاموس عروس شدن و داماد شدن را یاد بگیرند. به همین جهت باید به ازدواج ماندگار بیندیشیم. این نکته اول. خیلی مهم است.
از سوی دیگر اشاره کردم ازدواج یک ضرورت اجتماعی است. اگر ازدواج صورت نگیرد اصلاً ما رشد جمعیت نخواهیم داشت. یعنی جمعیت جهان کم میشود و رشد منفی شروع میشود. چون یک نیاز فطری است باید بچههایمان را برای انتخاب مطلوب آماده کنیم، خود بچهها آماده کنند.
غایت ازدواج رسیدن به آرام شاست. آرامش یعنی تجربه خوشبختی. همسر مطلوب کسی است که وجودش آرامشگر، نوازشگر و رامشگر باشد. این آرامش است. حق خود فرد است انتخاب کند. پدر و مادر میتوانند معرفی کنند اما انتخاب نهایی با خود فرد است، با خود دختر و پسر است که انتخاب کند.
چرا؟ انتخاب همسر، بزرگترین، سترگترین، مهمترین و سرنوشتسازترین انتخاب بشر است. یعنی این انتخاب، سرنوشت انسان را تا بهشت رقم میزند. این انتخاب، انتخاب شغل و رشته تحصیلی و مسکن نیست. این انتخاب مهم و سترگ است. همه باید کمک کنیم. خانواده باید بستر هدفمند چنین انتخابی را هموار کند.
نکته بعدی اینکه چرا ضرورت اجتماعی است؟ چون کشورها دوست دارند جمعیتی سالم، پویا و هوشمند داشته باشند. جمعیت سالم و هوشمند یک سرمایه اجتماعی و قدرتی برای کشور است. پس نیاز به حمایت مستمر حاکمیت و دولت دارد. دولت، مجلس، قوه قضائیه، همه باید کمک کنند این اتفاق رخ دهد. در ترغیب، آماده کردن زمینههای نگرشهای مثبت برای ازدواج و ترغیب و حمایت و تشویق و زوجها را حمایت کنند، چون ضرورت است.
باید این واژهها را از هم جدا کنیم. هر واژهای بار معنایی خودش را دارد. وقتی میگوییم ازدواج به سبک سنتی یا مدرنیته، واقعاً منظور ازدواج چیست؟ ازدواج یک معنی و مفهوم معنوی، اخلاقی، عرشی و در حوزه شرع مطرح میشود. همه جای دنیا در کلیساها، در کنیسهها، در معبدها؛ همه جای دنیا ازدواجی که صورت میگیرد، پیمان عقد، پیمان همسری، همسفری تا بهشت، در حوزه عرشی صورت میگیرد.
یعنی در کلیسا یک کشیش میگوید یا در کنیسه یا معبد، هر کسی که میخواهد مطرح کند، یک فرد یا خودشان، من شما را از این لحظه عروس و داماد تلقی میکنم. این واژه، واژه عرشی است. یعنی یک معنی و باور قلبی است که ما باید زن و شوهر شویم. یعنی ازدواج یک پیمان معنوی و اخلاقی و عرشی است. پس ازدواج معنی دارد. غایتش هم رسیدن به آرامش است.
نتیجه قهری ازدواج، ارضای غرایض جنسی در بستر مشروع آن است. از تنهایی درآمدن است، تشکیل خانواده دادن است، آنها نتایج قهری است. به قول فرنگیها «The Consequence of Marriage» ولی «The Ultimate Goal of Marriage» هدف غائی ازدواج، همه جای دنیا هم میگویند که رسیدن به آرامش است. خدا هم میگوید ازدواج کن آرامش پیدا کنی.
حالا بحث مدرنیته و مثلاً سنتی در فرآیند آشنایی و انتخاب است. آن بحث دیگری است. این معرفی میتواند از طرف شما به دوستت شود، مثلاً شما همیشه دختری میگردم که اینجوری باشد، آن دختره خوب است! مادر و پدر هم حق دارند، خواهر و برادر هم حق دارند، معلم هم حق دارد.
یک جوانی که در فامیل میبینیم همه دوست دارند یک نفر را به او معرفی کنند. یک دخترخانمی که آماده ازدواج است، همه دوست دارند معرفی کنند. پدر و مادر هم حق دارند معرفی کنند. تمام دنیا اینجوری است. این بحث سنتی و مدرنی، پدر و مادرها بهترین را برای فرزند خود میخواهند ولی من میگویم پدر و مادرها معرفی کنند ولی آن کسی که نهایتاً انتخاب میکند، خود فرد، خود پسر یا دختر باید انتخاب کند. این خیلی مهم است.
نکته دومی که در این حوزه باید به آن برسیم، بحث ما این ازدواج ماندگار است. به چه شیوهای انتخاب شود؟ فرآیند شیوه متقابل را باید بحث کنیم. این شناخت متقابل باید توسط دختر و پسر احراض شود. شناخت متقابل خیلی سخت است. خیلی از این تستها جواب نمیدهد.
من شاید جامعترین تست آشنایی برای ازدواج را دارم. در اینترنت هم هست، به چند زبان ترجمه شده؛ «مقیاس همسرگزینی با ارزشهای بومی و فرهنگی» است. این تست را میشود بعداً به آنها داد ولی فرآیند شناخت خیلی مهم است. صرف اینکه میگوید دختر مثلاً حاج آقا فلان، دختر آقای دکتر است، پسر فلان کس است، اینها را اصل قرار ندهیم. چون باید ببینیم آیا این فرد میتواند آرامشگر من شود؟ میتواند رامشگر من شود؟
من پنج اصل را در کتاب روانشناسی ازدواج، کوهمسری که کتاب درسی است برای دانش خانواده، پنج اصل را برای انتخاب همسر مطرح کردهام، بقیه هم فرع است. فروع مثل سن و قیافه و تحصیلات و مسکن و خانواده. ولی اصول، این اصول را باید مد نظر داشته باشیم در فرآیند شناخت.
و آخرین نکتهام این است که بهترین شناخت در قلمرو روانشناسی، مشاهده طبیعی اندیشه و رفتار فرد است. مشاهده طبیعی، مستقیم و غیرمستقیم، بدون حتی کوچکترین صیغه محرمیت. در جلساتی که من پیشنهاد میدهم، حداقل! یعنی بعضی کیسهای (داوطلبان ازدواج) من تا 40 و 50 جلسه هم داشتهاند. حداقل 14 ساعت در معرض مشاهده طبیعی همدیگر قرار بگیرند، انگشتانشان هم به هم نخورد.
اگر انگشتها به هم خورد، کششهای نفسانی به وجود آمد، دیگر شناخت مغفول واقع میشود. چرا اینقدر طلاق زیاد است؟ برای اینکه ما در ازدواج تعجیل میکنیم!
چون طرف معرفی کرده، تکبُعدی، به قیافه، به ثروت، به خانه، به مسکن نگاه میکنیم، میلیونها، گاهی اوقات میلیاردی هزینه عروسی میکنیم، بعد جدایی زیاد است. فراوانی طلاق در ایران، متأسفانه خیلی زیاد است.
البته آقای دکتر نمیتوانیم بگوییم به خاطر تعجیل در ازدواج است، به خاطر عدم توجه به شناخت کامل است، یعنی اگر آن شناخت کامل باشد، تعجیل در ازدواج زیاد بحثی درش نیست.
کاملاً درست است. یعنی باید شناخت صورت بگیرد، بعداً عقد صورت بگیرد.
در مطالعاتی که در این سالها داشتید و مراجعانی که داشتید، برآورد شما نسبت به ازدواج ماندگار در ازدواجی که سنتی شکل گرفته باشد یا مدرنیته چیست؟
نکته خوبی را فرمودید. بنده تأکیدم این بوده که همه میتوانند معرفی کنند ولی من همیشه یک قدم عقبتر نگاه میکنم. من اینجوری یاد گرفتهام. یعنی به ریشهها بپردازیم. اشاره کردم که خانوادهمان را چون ازدواج نیاز فطری است، خدای مهربان، همه آفرینش را عروس-داماد میآفریند، در قاموس انسانها، میگوید ازدواج کنید تا آرامش پیدا کنید. همه دنیا همین را میگویند.
هیچ روانشناس عاقلی در دنیا نیست که غیر از این بگوید. آنهایی هم که دهها سال با هم پارتنر بودند، من با آنها مصاحبه کردم، از طریق شبکه برونمرزی سیما با صدها نفر صحبت کردیم. آقا نظرتان چیست؟ میگوید میخواهم ازدواج کنم. چون ازدواج موقت آن آرامش را به انسان نمیدهد. اضطرابآور است. خیلی مهم است. آن یک اضطرار است. ازدواج نیست. ازدواج در قاموس اخلاق، معنویت و در یک در واقع حال عرشی مطرح میشود.
ازدواج دو مرحله دارد؛ انتخاب دقیق، عروسی آسان. یعنی همدیگر را بشناسید، بعد اگر به یک جمعبندی خوبی رسیدید، دلتان آرام شد، یقین داشتید که طرف میتواند آرامشگر باشد، به طرف عقد بروید، این ازدواج موفق میشود.
انتهای پیام/