دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
09 خرداد 1399 - 21:26

جمشید جلالی شیجانی استاد دانشگاه آزاد/تولید دانش مواجهه با کرونا////////

/
کد خبر : 492687

معاونت علوم انسانی
سبک زندگی اسلامی به مثابه داروی کرونا
Islamic Lifestyle as a Coronavirus Drug
جمشید جلالی شیجانی
دانشیار گروه ادیان و عرفان، واحد یادگار امام خمینی(ره)شهرری، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
عضو کارگروه دینی و مذهبی (مبانی و روش‌های برخورد با بلایا)
Associate Professor of Religions and Mysticism. Yadegar –e- Imam Khomeini (RAH) Shahr-e-Rey Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
هر که را جامه ز عشقی چاک شد او ز حرص و عیب کلی پاک شد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علتهای ما
مقدمه
انسان، در حال حاضر با یک بحران جهانیای مواجه شده است که تصمیماتی که برای رویارویی با آن اتخاذ میکند نه تنها در سیستم سلامت، بلکه اقتصاد، سیاست، فرهنگ، سبک زندگی و... تأثیر خواهد گذاشت. آنچه در این میان در جوامع دینی موضوع اصلی قلمداد میگردد نقش دین و باورهای دینی در کاهش این بحران است. تمام آموزههای دینی به ویژه قرآن، انسان را که مخاطب اصلی پیام آن است دعوت به عقلانیت و پذیرش عقلانی در انتخاب امور و حل مسائل کرده است. میتوان شواهد دینی و قرآنی فراوانی ارائه کرد برای این مدعا که در گزارههای دینی ادیان، دعوت به عقلانیت و خردورزی اصل اول انتخاب در انسان تلقی شده است. نوع مواجهه انسان دیندار در برابر ویروس کرونا و هر نوع بیماری جهانگیر دیگری میتواند در عینیت گزارههای یاد شده و بالعکس ذهنی و بیاثر فرض کردن نقش آن در دنیای مدرن در نگاه انسان غیردیندار و انسان آینده، نقش بهسزایی داشته باشد. بنابراین نقش عقلانیت دینی در برابر این قبیل از بحران ها و داوری که آیندگان در مورد آن خواهند داشت یکی از مهمترین چالشهایی است که انسان دیندار امروز و به خصوص محققان دینی میتوانند با تحلیل و بررسی عقلانی، جایگاه دین را در جوامع پیش رو حفظ و یا بدبینانه جلوه دهند. از اینکه ویروس کرونا و دیگر بیماری های مسری همانند گذشته، در آینده نیز دامن بشر را خواهد آلود و از انسان ها جانستانی خواهد کرد نمیتوان شک کرد و واقعیات را نادیده گرفت و مواجهه علمی برای مقابله با آنها نداشت اینها وضوح واضحات است. اما چالشهای فرهنگی و روحی-روانی که به دنبال این بیماری ها در جوامع رخ می نماید حاکی از آتش نهفته زیرخاکستری است که در چنین مواقعی خود را نشان می دهد. دغدغه گفتار حاضر ریشه یابی و تحلیل بحران های نهفته در دل جوامع است که تا گرفتار معضل حادی نشوند به خود نیامده و از خواب غفلت بیدار نمی شوند. ابن موضوع لزوما و صرفا با نگاه دینی مطرح نمی شود بلکه می تواند از منظر رفتارشناسی، آسیب شناسی و جامعه شناسی جوامع هم مورد کنکاش قرار گیرد اما چون در اینجا موضوع بحث سبک زندگی است، مدعای نگارنده آن است که می توان با اصلاح و تغییر و ترمیم سبک زندگی و بازگشت به هویت و خویشتن خویش، مواجهه عاقلانه و آینده نگرانهای در مواجهه با چنین بحرانهایی داشت.
مهمترین پیچیدگی عصر حاضر که دوران دینگریزی و زدودگی اخلاق است، فقدان ایمان است. (جوادی آملی، 1392، 43) جامعه ایرانی، جامعهای دیندار و خدامحور است و در آن پایبندی به دین و سنّت تا حدود زیادی یافت میشود. اما با ظهور نگرشها و اندیشههای غربی و جلوههای مدرنیته، چالشهایی بروز پیدا کرد. عادات و سبک زندگی مردم امر مهمی است و امروزه حتی دانشمندان غربی هم از شیوه زندگی غربی دفاع نمیکنند. آراستگی به فضایل انسانی و زندگی پرهیزکارانه نیز در نظر هر کس شرط کمال است. بنابراین برای اینکه جهان کنونی و شیوه زندگی دگرگون نشود، باید به فکر عالمی دیگر و آدمی دیگر و جهانبینی متفاوت بود. یعنی باید جهانی دیگر با انسانی دیگر در افق اهل نظر ظاهر شود. با توجه به آن افق و چشم انداز است که شاید شیوه زندگی مردمان به تدریج بیتکلیف و بدون زحمت تغییر کند. سبک زندگی به معنای شیوه زندگی خاص یک فرد، گروه یا جامعه است. این اصطلاح نخستین بار توسط آلفرد آدلر(1870-1937) روانشناس اتریشی استفاده شد. سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را دربرمیگیرد. در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یکجا جمع میشوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک میشوند.
نگرش اسلامی به معنای زندگی
زندگی به تبع کل هستی، هدفمند است: انسان به الزام، مطلوبی نهایی را دنبال میکند و کارهایی را که انجام میدهد برای دستیابی به آن خواهد بود. اگرجه ممکن است چیزی که برای کسی هدف نهایی اسست برای شخص دیگر نهایی نباشد، اما معلوم است شخص دوم نیز در آخر به دنبال رسیدن به یک هدف نهایی دیگر است. (مصباح یزدی، 1376، 154)
در بیان هدف نهایی از دیدگاه قرآن به مفاهیمی همچون سعادت، فلاح و رستگاری میرسیم که دیگر تعلیل بردار نیستند، مفهوم سعادت و لذت بسیار به هم نزدیکاند اما لذت در موارد لحظهای و کوتاه مدت نیز به کار میرود در حالی که سعادت تنها در مورد لذتهای پایدار یا کم و بیش پایدار کاربرد دارد؛ درباره کسی که غذایی میخورد و از آن لذت میبرد مفهوم سعادت به کار نمیبرند بلکه میگویند: از خوردن غذا لذت برد. در سعادت، لذت نهفته است، اما لذت، همیشه همراه با سعادت نیست. سعادتمند در این جهان کسی است که لذتهای او از نظر کیفیت و یا کمیت نسبت به درد و رنجهایش برتری و فزونی دارد و در آن دو ویژگی لحاظ میشود. برتری از جهت کیفیت و دوام از جهت کمی. قرآن در مقایسه میان لذتهای دنیوی و اخروی به منظور دعوت به سوی لذت کامل میگوید: «لذت آخرت از لذت دنیا بهتر و پایدارتر است» [اعلی/17] قرآن مردم را به دو دسته شقی و سعید تقسیم میکند و جایگاه واقعی هر کدام را نشان میدهد برخی میگویند: «هدف زندگی انسان، سعادت است، و سعادت یعنی اینکه هر چه بیشتر و بهتر زندگی کند و از مواهب این دنیا لذت ببرد»، گاه میگویند: «هدف لذت است...»، اما در قرآن هیچ یک از این تعبیرها نیامده است. قرآن میفرماید: انس و جن، فقط برای عبادت پروردگار آفریده شده اند [الذاریات/56] در هر صورت در قرآن، یک کلمه یا مفهوم به عنوان هدف زندگی انسان نیامده است، اما البته تأکید میشود که انسان بیهوده آفریده نشده است [مومنون/116] و شناخت نیز به عنوان مقدمه عبادت مطرح است. (مطهری، 1379).
اصل در زندگی انسان، زندگی اجتماعی است: با یک نگاه سطحی و سریع به قرآن میشود فهمید که اسلام دین زندگی اجتماعی است؛ شاید بشود گفت که این موضوع نیاز به توضیح و استدلال دارد. قوانین زندگی (مربوط به خرید و فروش، ازدواج، خانواده، جنگ و صلح، رابطهی اخلاقی افراد با یکدیگر، بسیاری از عبادات، توجه به امور سیاسی و ادارهی حکومت، احکام ارث، وصیت، دیات، قصاص و...) همگی که در قرآن آمده بیشتر اجتماعی است. البته مواردی هم مانند عبادات نیز صددرصد فردیاند. واژههایی مثل «قوم»، «ناس»، «امت»، «قریه» و... هر کدام به خوبی، گویای این مطلب هست که اصل در زندگی انسان، زندگی اجتماعی است؛ به سخن دیگر، از دیدگاه اسلام، انسان از انزوا و رهبانیت و زندگی فردی منع شده است، اما نباید چنین تلقی شود که انسان در تکالیف نیز اجتماعی است، بلکه بر عکس است. به عبارت دیگر فرد فرد انسان ها تکلیف دارند و هر کسی نتیجهی اعمال خود را میبیند. [مریم/59]؛ عمل نکردن دیگران به تکلیف، به هیچ وجه دلیل و توجیهی برای عمل نکردن ما نمیشود [نجم/38-40] بسیاری از بزرگان دینی، انبیا؛ ائمه و اولیای الهی در زمان و شرایطی به تکلیف دینی عمل میکردند که هیچ کس با آنها همراهی و تأییدشان نمی کرد، بلکه همه با آنها مخالفت میکردند و میجنگیدند. (مصباح یزدی، 1384، 182). بنابراین اگر ما بتوانیم این نگاه قرآنی را در سبک زندگی خودمان بکار گیریم هم به یک شاخص دست یافتهایم و هم بسیاری از تناقضاتی که ممکن در دوره مدرن ما را در مقام انتخاب دچار چالش کند را از بین ببریم و به تعبیر قرآن خرید و فروش و تجارت، انسان را از یاد خدا باز نمی دارد [نور/37] و به تعبیر مولوی جمع میان صورت و معنا هم ممکن میشود. ( مولوی،1385، 3/1393) چون سبک زندگی ترکیبی از صورت(سبک) و معنا (زندگی) است (شریفی، همان، 29) بنابراین این دو مکمل یکدیگرند که میتواند هم در باطن انسان و هم در ظاهر وی نمود و بروز داشته باشد.
بحران هویت و شکاف فرهنگی بهمثابۀ چالش سبک زندگی
در گذر از زندگی سنتی به مدرن، بحران هویت خانواده دامنگیر جوامع بشری گردید. پاستر، از نظریه پردازان پست مدرنیسم، آثار فنآوریهای جدید و رسانهها را در اجتماع و فرهنگ، بررسی کرده و در اثر خود به نام عصر دوم رسانهها نوشته است: آنچه در نوآوریهای فنی مربوط به عصر دوم رسانهها، یعنی عصر اینترنت، پست الکترونیکی و ماهواره مهم است، دگرگونی گسترده فرهنگ، هویت فرهنگی و روش جدید ساخته شدن هویتها است. هویت اجتماعی به معنای ویژگی هایی است که از طرف دیگران به یک فرد نسبت داده می شود. این ویژگیها را می توان نشانههایی تلقی کرد که نشان میدهند هر شخص معیّنی، اساساً چه کسی است. در عین حال، این ویژگیها شخص مذکور را به افراد دیگری مربوط میکند که همین خصوصیات و کیفیات را دارند. همچنین هویتهای اجتماعی بُعد جمعی دارند؛ آنها دیگران هستند. اگر هویتهای اجتماعی نشاندهنده شیوههای همسانی » مشخص میکنند که افراد چگونه و از چه نظر «شبیه افراد با دیگران هستند، هویت شخصی، ما را به عنوان افرادی جدا و مجزا از یکدیگر متمایز میکند. هویت شخصی به معنای رشد و تکوین شخصی است که از طریق آن ما معنای یگانه و منحصر به فردی از خویشتنمان و مناسبتمان با جهان پیرامون خود خلق میکنیم. (گیدنز، 1386، 46)
ما دارای فرهنگ غنی هستیم که اگر به خود آییم و رفتار فرهنگی مهاجم را به خوبی بشناسیم و مراقبت دایمی و مستمر داشته باشیم، نه تنها از داشتههای خود پاسداری خواهیم کرد بلکه قادر خواهیم بود تا مؤلفه های فرهنگ خودی را به دیگران القا کنیم. ما میتوانیم در دنیای پرشتاب فنآوری و جریانِ نامبارکِ اضمحلال خردهفرهنگها توسط جهانی شدن، فرهنگ خود را پاس بداریم و آنرا گسترش دهیم؛ اما به دو شرط، اول آنکه با ساماندهی فرهنگی، تعارضهای فرهنگی جامعه را از بین ببریم و خود را به یک اندام وارگی فرهنگی برسانیم و دیگر، خود و همدیگر را هشیار سازیم تا دچار غفلت نشویم.
غفلتها و سادهانگاریهای فرهنگی در شرایطی است که میتوان وضعیت هشداردهنده اعلام نمود. دلیل این غفلتها، چه هشیارانه و چه ناهشیارانه، به دلیل وجود تعارضهای فرهنگی است. تعارض، یک واژه روان شناختی است که طی آن فرد در برابر چند راه، چند میل و چند نیاز قرار میگیرد؛ به گونهای که نمیتواند به لحاظ شناختی راه درست را انتخاب نماید. نتیجه شناختیِ تعارض، سرگردانی، و نتیجه عاطفی و هیجانی آن، خدشه دارشدن سلامت روان فرد خواهد بود. وقتی صحبت از تعارضهای فرهنگی میشود، بلاتکلیفی و کوشش و خطا در عرصههای مختلف تصمیمگیری و اجرا، به وضوح مشاهده میشود. نتیجه این تعارض، سرگردانی مردم و برهم خوردن نظام ارزشی نسل نو میباشد. این سرگردانی و درهمشدگی نظام ارزشی، راه را برای رسوخ بیشتر فرهنگ مهاجم در زمینههای نگرش و رفتار فردی و اجتماعی مهیاتر خواهد کرد (سایت حوزه، 1396)
آسیبشناسی در عرصه فرهنگ، به بررسی آفات و آسیبهایی میپردازد که رنگ و لعاب فرهنگی دارند و عناصر تشکیلدهنده و سازنده عادات، رفتار و کنشهای اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار میدهند. از آنجایی که در صورت عدم جلوگیری از این آسیبها، آنها رفته رفته در فرهنگ اصیل جامعه نفوذ میکنند، بازشناسی این آسیبها مهم مینماید .در صورت سهلانگاری در این زمینه، مقاومت افراد در برابر مفاسد و ناهنجاریهای فرهنگی ضعیف میگردد و به مرور زمان این قبیل کنشها رفته رفته نهادینه شده، حکم آداب و سنن حاکم بر جامعه را پیدا میکند و در نتیجه به استحاله فرهنگی و سرانجام به شکلگیری فرهنگی از نوع جدید میانجامد که با فرهنگ اولیه تفاوت بارز دارد.
رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است؛ هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد میشود. (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان خراسان شمالی، 23 مهر 1391) اختلاف در تعریف "زندگی" به عنوان یکی از واژگان کلیدی سبک زندگی، در فرهنگ غرب و فرهنگ ایرانی-اسلامی و هجوم فزایندهی فرهنگهای غیرهمسنخ با فرهنگ ایرانی- اسلامی در جامعه ما، شهروند ایرانی را دچار تضادها و چالشهای جدی کرده است که میتوان از آن تحت عنوان "چالش مدرنیته" یاد کرد. این مسأله سبب شد که سبک زندگیِ بشر زیستکننده در بستر مدرنیسم دگرگون شود و با سبک زندگی پیشین خود و همچنین با سبک زندگی سنتی و دینی فاصله بگیرد
غرب فرهنگی و فلسفی با تفکری که در آن انسان میخواهد جای خدا را بگیرد و به صورت موجودی صاحب علم و اراده و قدرت و در جایگاه تشریع ظاهر شود و میبایست همه چیز را در تصرف و تملّک خود درآورد، پدید آمد. غرب آنچنانکه بسیاری از متفکران غربی نیز به آن اذعان کردهاند، کوشیده است تاریخی جدید با نگرش و هویتی جدید را برای انسان رقم بزند. امثال نیچه، هایدگر، هانری کربن، رنه گنون، شوان و فوکو هرکدام به نحوی به این تعارض اشاره داشتهاند. از آنجا که جامعه ایران یک جامعه دیندار، دینمحور و خدامحور است و در آن پایبندی به دین و سنّت تا حدود زیادی یافت میشود با ورود نگرشها و اندیشههای غربی و جلوههای مدرنیته، این تضاد و چالش بین این دو فرهنگ کاملا متفاوت، بروز پیدا کرد و هنوز این چالش ادامه یافته است. عدهای که به جریان روشنفکری غیر دینی شهرت یافتهاند با نام پیشرفت و توسعه و نفی عقبماندگی تاریخی سعی در القای اندیشههای غربی و تجدد حاصل از رشد و گسترش بینش غربی بودند. عدهای دیگر کوشیدند راه های میانه را مطرح کنند و عدهای دیگر به نفی مدرنیته و نقد آن روی آوردند. البته هیچ کدام از ایشان به راهکار و راهبردی در خور برای این دوران گذار، دست نیافتند و به مقام پرسش و انتقاد اکتفا کردند. تاریخ و سنت اسلامی- ایرانی ما سودایی دیگر و نگاهی متفاوت و معترض نسبت به غرب دارد. مشکل این است که در عصرحاضر، تاریخ غربی تمام تاریخ بشر را پوشانده و در همه جا درباره گذشته بشر به طورکلی با موازین غربی حکم میشود. باید این نظریه انتقادی رهبر انقلاب را درک کنیم که مواجهه تمدن ایرانی- اسلامی با فرهنگ و تمدن غرب که امروزه بر تمام جهان سیطره یافته است، سبب تحولات بسیاری در تمام شئونات جامعه ایرانی شد و چراهایی که ایشان مطرح میکنند نیاز به ریشهیابی معرفتی دارد. ایرانیان همانطور که در برخی هویت و ارزشها، دچار بحران شدهاند، در سبک زندگی نیز دچار تشتّت و تذبذب بسیار در نگرشها و گرایشها، آداب و رسوم، نظامات و سنن اجتماعی، باورها و حتی باورهای دینی خود گشته و سبک زندگی اسلامی- ایرانی دچار تضادها و تناقض های بسیار شده است، به نحوی که از جامعه ما یک جامعه شبه مدرن ساخته است که نه میتوان آن را سنّتی و اسلامی نامید و نه میتوان بر آن نام مدرن نهاد.
نتیجهگیری
اگر بخواهیم وجوه گوناگون سبک زندگی را در چارچوب آموزههای دین اسلام، مطالعه و وضعیت هنجاری و شایستهای آن را از این آموزهها استنتاج کنیم، باید به بررسی جنبههای متعدد و متنوع سبک زندگی در سه سطح نگرش، گرایش و کُنش بپردازیم. بخش نگرش، ناظر بر مجموعهای نظاممند از باورهای دینی است که هویت انسان بر اساس آن تعریف و ترسیم میشود. بخش گرایش، حاکی از ارزشها و هنجارهایی است که به سلیقه و توانایی ترجیح افراد و گروههای اجتماعی جهت میدهد. بخش کُنش نیز مشتمل بر الگوها و شیوههای رفتارهای عینی برگرفته از آموزههای اسلامی است. بدین ترتیب فرهنگ و اندیشه دینی در کنار نمادهای آیینی و شعائر دینی، میتواند مجموعهی پیروان اسلام را به شکل منسجم در شکلدهی ارزشها و هنجارهای اجتماعی و سلایق و ترجیحهای برآمده از آن یاری دهد. البته این موضوع میتواند به شکلگیری الگوهای ویژهای برای زندگی بیانجامد و نوعی سبک زندگی دینی را پدید آورد. در سبک زندگی از دیدگاه روانشناختی، جامعهشناختی و علوم پزشکی و... تنها به رفتار نگریسته میشود، اما در هیچیک به نیّت افراد، شناختها و عواطف آنان توجهی نمیشود. به لطف حاکمیت فرهنگ ائمه معصومین(ع)، بخش عظیمی از تاریخ ما و همچنین فرهنگ جاری ما، متأثر از دین و برآمده از دین است و دین شکلدهنده و پدیدارکننده سنّت خاص در جامعهی ایران بوده است. ضعف آشکار بسیاری از پژوهشها و تحلیلها پیرامون سبک زندگی، غفلت از جایگاه دین اسلام و مکتب شیعه در سنّت و تاریخ و هویّت جامعه ایرانی است، به نظر میرسد به این دلیل در منشور ارائه شده از سوی مقام معظم رهبری تمامی مؤلفههای سبک زندگی (هویت، فهم از خود، فهم از جامعه، فهم از تاریخ و... (ارزشها) هم صفات آرمانی و هم انسانهای آرمانی (معماری شهری و خانگی، نظام آموزش، زبان و ادبیات، هنر، خانواده) نظام و نقش روابط اجتماعی، ساختار اجتماعی، دینداری فردی و اجتماعی، نظام اقتصادی فردی و خانواده، نظام تغذیه و طب فردی و خانواده، رسانه، تکنولوژی، نحوه نگرش به عالم، نگرش به نظام سیاسی اجتماعی با مباحث دینی و اسلامی پیوند خورده است. میتوان در قالب پژوهشهایی مستقل، هر کدام از این شاخصها و چالشها را که در نقطه مقابل هم قرار میگیرند، مورد تحلیل و بررسی قرار داد. حال سوال این است که آیا با این نگرش نمی توان به مقابله با شرور و بلایا و بیماری ها پرداخت؟ یعنی نوع نگرش و سبک زندگی متناسب با آن میتواند در غلبه انسان و جوامع بر مشکلات موثر باشد در غیر اینصورت یأس و ناامیدی بر پیکره جوامع حاکم خواهد شد و فشار های روانی نیز برآن افزوده شده و جامعه را به قهقهرا خواهد برد.
منابع:
قرآن مجید.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان خراسان شمالی، (23 مهر 1391). سایت Khamenei.ir
توسلی، غلامعباس، (1380). نظریههای جامعهشناسی، تهران، انتشارات سمت.
جوادی آملی، عبدالله، (1392). مفاتیحالحیاه، قم، مرکز نشر اسراء.
رحمت آبادی، اعظم، (1393) مطهری و آسیب شناسی فرهنگی، سایت www.bashgah.net
شریفی، احمدحسین (1391). همیشه بهار: اخلاق و سبک زندگی اسلامی، قم، دفتر نشر معارف.
گیدنز، آنتونی (1382). تجدد و تشخص، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نشر نی.
همو، جامعهشناسی، (1386). ترجمه حسن چاوشیان، تهران، نشر نی.
مصباحیزدی، محمدتقی (1384). معارف قرآن «انسانشناسی»، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
همو، (1391). سایت سبک زندگی اسلامی.www.Islamiclife.ir
مطهری، مرتضی، (1379). مجموعه آثار، تهران، صدرا.
مولوی، مثنوی معنوی، (1385). تصحیح رینولد نیکلسون، تهران، نشر پیمان.
https://www.hawzah.net.


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته